فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۹ - نامه نوشتن موبد نزد شهرو و فریفتن به مال
یکی استور مردم را خمانا
شکفته بر تنش گلهای زیبا
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۳ - آگاهى یافتن دایه از کار ویس و رفتن به مرو
چنین بود آن نگار سرو بالا
چنین بود آن بت خورشید سیما
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۴ - اندر بستن دایه مر شاه موبد را بر ویس
بر آمد نیلگون ابری ز دریا
به آب سیل دریا کرد صحرا
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۵ - بغایت رسیدن عشق رامین بر ویس
به شب در بستر و بالین دیبا
تو گویی غرقهام در ژرف دریا
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ
درین گیهان توی بوده همانا
در انده ناتوان و ناشکیبا
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ
فرو افتم ز کوه تند بالا
جهم در موج آب ژرف دریا
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۰ - رسیدن ویس و رامین به هم
چو خواهد بد درختی راست بالا
چو بر روید بود ز آغاز پیدا
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۰ - رسیدن ویس و رامین به هم
چنین بادا کبود و کوژ بالا
هر آن کاو بشکند پیمانش از ما
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۸ - گردیدن شاه موبد به گیتى در طلب ویس
به کوه و بیشه و هامون و دریا
همی شد پنج مه چون مرد شیدا
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۵ - آمدن شاه موبد از روم و رفتن به دز اشکفت دیوان نزد ویس
نباشد با دو چشمم ابر همتا
که آن قطره ست و این آشفته دریا
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۶ - مویه کردن شهرو پیش موبد
نگارا در جهان بودی تو تنها
ندیدی هیچ کس را با تو همتا
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۷ - سپردن موبد ویس را به دایه و آمدن رامین در باغ
نکرده با من بیدل مواسا
نجسته با من مسکین مدارا
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۷ - سپردن موبد ویس را به دایه و آمدن رامین در باغ
چو سیمین زورقی در ژرف دریا
چو دست ابرنجنی در دست حورا
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۸ - آگاهى یافتن موبد از رامین و رفتن او در باغ
گهی با آهوان بودی به صحرا
گهی با ماهیان بودی به دریا
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۹ - بزم ساختن موبد در باغ و سرود گفتن رامشگر گوسان
همه صحرا ز لاله روی حورا
همه مرز از بنفشه جعد زیبا
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۳ - رفتن رامین به گوراب و دور افتادن از ویس
اگر مهر نُوت گشتهست پیدا
کهن مهر مرا مفگن به دریا
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۳ - رفتن رامین به گوراب و دور افتادن از ویس
پلنگ من شدهست آهو به صحرا
نهنگ من شدهست ماهی به دریا
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۴ - رفتن رامین به گوراب و دیدن گل و عاشق شدن بر وى
چو زو نشکیبی او را باش تنها
تو زو رسوا و او نیز از تو رسوا
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۴ - رفتن رامین به گوراب و دیدن گل و عاشق شدن بر وى
بدو گفت ای نگار سرو بالا
بت خورشید چهر ماه سیما
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۴ - رفتن رامین به گوراب و دیدن گل و عاشق شدن بر وى
که تا باشد به گیتی کوه و صحرا
رود جیحون و دجله سوی دریا