گنجور

مجد همگر » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳

 

تا نگویی که مرا بی تو شکیبایی هست

یا دل غمزده را طاقت تنهایی هست

نی مپندار که از دوری روی تو مرا

راحت زندگی و لذت برنایی هست

مکن اندیشه که تا دور شدی از چشمم

[...]

مجد همگر
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۹

 

بیا بیا که مرا با تو ماجرایی هست

بگوی اگر گنهی رفت و گر خطایی هست

روا بود که چنین بی‌حساب دل ببری

مکن که مظلمه خلق را جزایی هست

توانگران را عیبی نباشد ار وقتی

[...]

سعدی
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۰

 

هر چه در روی تو گویند به زیبایی هست

وان چه در چشم تو از شوخی و رعنایی هست

سروها دیدم در باغ و تأمل کردم

قامتی نیست که چون تو به دلآرایی هست

ای که مانند تو بلبل به سخن‌دانی نیست

[...]

سعدی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۱

 

در سرم تا ز سر زلف تو سودایی هست

دل شیدای مرا با تو تمنایی هست

در ره عشق منه زاهد بیچاره قدم

گر ز بیگانه و خویشت غم و پروایی هست

دل که از غمزه ربودی به سر زلف سیاه

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

عبید زاکانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹

 

نه به ز شیوهٔ مستان طریق ورائی هست

نه به ز کوی مغان گوشه‌ای و جائی هست

دلم به میکده زان میکشد که رندان را

کدورتی نه و با یکدگر صفائی هست

ز کنج صومعه از بهر آن گریزانم

[...]

عبید زاکانی
 

وحشی بافقی » دیوان اشعار » مثنویات » در گله گزاری و ستایش

 

نی نی آنسوی سقف جایی هست

قلهٔ قاف را هوایی هست

وحشی بافقی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۸۵

 

چمن سبز فلک را چمن آرایی هست

زیر این زنگ، نهان آیینه سیمایی هست

مشو ای بیخبر از دامن فرصت غافل

دو سه روزی که ترا پنجه گیرایی هست

نیست ممکن که چو مرکز نکند خود را جمع

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۹۱

 

ز عشق در اگر نور آشنایی هست

به زیر خاک هم امید روشنایی هست

حریم وصل محال است بی قریب بود

که هر کجا که بود عید، روستایی هست

چه گل ز دیدن صیاد می توانی چید؟

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۲۱

 

عقل را گوشه سرایی هست

عشق را دشت دلگشایی هست

راه عشق است بی نشان، ورنه

در ره عقل نقش پایی هست

مرو از ره که این بیابان را

[...]

صائب تبریزی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۷

 

بهر گلی اگرم ناله و نوائی هست

بجان تو اگرم جز تو مدعائی هست

مگو مگو زکجا آمدی کجا رفتی

ببین ببین که به جز سایه تو جائی هست؟

مگو مگو بجهان آشنا کرا داری

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۸

 

بیا بیا که مرا با تو ماجرائی هست

مرو مرو که ترا نیز مدعائی هست

بیا بیا که هنوزم نفس درآمدنست

ببار بر سر من گردگر بلائی هست

بکش بکش که نهم خنجر ترا گردن

[...]

فیض کاشانی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰

 

از تو در خاطر هر ذره تمنایی هست

به هر آیینه ز حسن تو تماشایی هست

هر نسیمی ز تو مجنون بیابان‌گردی است

وز تو در دامن هر بادیه شیدایی هست

نیست شوق تو به اندازه هر حوصله‌ای

[...]

قصاب کاشانی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۸

 

دل گواه است که در پرده دلارایی هست

هستی قطره دلیل است که دریایی هست

گر غرورت نکشد کلفت هم صحبتیم

نگه عجز مرا عرض تمنّاّّیی هست

نبود لایق حسن این همه بی پروایی

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۱

 

تو را چه غم که به درد تو مبتلایی هست؟

مراست غم که ندانسته ای وفایی هست

به آفتاب چرا تیغ مطلعم نکشد

مرا که در نظر، ابروی دلگشایی هست

چه بسته ای ره پیغام، محرمان چو شدند

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۱۴

 

روشن از حیرت دل شد که دلارایی هست

در بر این آینه را، آینه سیمایی هست

پای آوارگیم، رهبر دامن نشود

گر بجز کوی تو، پنداشته ام، جایی هست

وسعت آباد دل، افتاده حزین در پیشت

[...]

حزین لاهیجی
 

سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۶

 

تا زهر صید نه در دام تو غوغایی هست

میتوان گفت که خوش تر زچمن جایی هست

گرچه خواهند از او داد من، اما نتوان

بی سبب کشته شد امروز که فردایی هست

با وجودم به دلی غم نه و تا من هستم

[...]

سحاب اصفهانی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷

 

تا به کف پای خمم گردن مینائی هست

خبرم نیست که تسنیمی و طوبائی هست

خون خم آنکه به فتوای خرد ریخت کجاست

که مرا نیز در این مسئله فتوائی هست

رو بگردان قفسم را سوی مرغان حرم

[...]

یغمای جندقی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۳

 

گمان مبر که مرا با تو ماجرائی هست

و گر بعمد کشی گویمت خطائی هست

میانه من و شیخ این حدیث معهود است

که این ثواب و گنه را مگر جزائی هست

زجام جم بودش عار و تاج کیخسرو

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۱

 

تا بر اطراف رخت جعد چلیپایی هست

هر طرف پای نهی سلسله در پایی هست

قتل عشاق تو خالی ز تماشایی نیست

وه که از هر طرفت طرفه تماشایی هست

بعد کشتن تن صد چاک مرا باید سوخت

[...]

فروغی بسطامی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۸

 

آخر این خانه را خدائی هست

واندرین خانه پادشائی هست

ادیب الممالک
 
 
۱
۲