گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

در سرم تا ز سر زلف تو سودایی هست

دل شیدای مرا با تو تمنایی هست

در ره عشق منه زاهد بیچاره قدم

گر ز بیگانه و خویشت غم و پروایی هست

دل که از غمزه ربودی به سر زلف سیاه

گر چه دزدیست سیه کار، دل آسایی هست

باغبان تا گل صد برگ رخ خوب تو دید

در چمن بیش نگوید گل رعنایی هست

هندوی خال مبارک به رخت مقبل شد

گشت پرویز که در سلک تو لالایی هست

هر شبی در غم هجرت شب یلداست مرا

که به سالی به جهان یک شب یلدایی هست

چوب خشک است به پیش قد تو هر سروی

گر چه او را به چمن قامت و بالایی هست

مردم از حسرت دیدار و نگفتی روزی

که مرا سوخته ای غم زده رسوایی هست

دعوی هستی و ناموس مکن، خسرو، هیچ

تا ترا میل نظر بر رخ زیبایی هست

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
مجد همگر

تا نگویی که مرا بی تو شکیبایی هست

یا دل غمزده را طاقت تنهایی هست

نی مپندار که از دوری روی تو مرا

راحت زندگی و لذت برنایی هست

مکن اندیشه که تا دور شدی از چشمم

[...]

سعدی

هر چه در روی تو گویند به زیبایی هست

وان چه در چشم تو از شوخی و رعنایی هست

سروها دیدم در باغ و تأمل کردم

قامتی نیست که چون تو به دلارایی هست

ای که مانند تو بلبل به سخندانی نیست

[...]

صائب تبریزی

چمن سبز فلک را چمن آرایی هست

زیر این زنگ، نهان آیینه سیمایی هست

مشو ای بیخبر از دامن فرصت غافل

دو سه روزی که ترا پنجه گیرایی هست

نیست ممکن که چو مرکز نکند خود را جمع

[...]

قصاب کاشانی

از تو در خاطر هر ذره تمنایی هست

به هر آیینه ز حسن تو تماشایی هست

هر نسیمی ز تو مجنون بیابان‌گردی است

وز تو در دامن هر بادیه شیدایی هست

نیست شوق تو به اندازه هر حوصله‌ای

[...]

حزین لاهیجی

دل گواه است که در پرده دلارایی هست

هستی قطره دلیل است که دریایی هست

گر غرورت نکشد کلفت هم صحبتیم

نگه عجز مرا عرض تمنّاّّیی هست

نبود لایق حسن این همه بی پروایی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از حزین لاهیجی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه