گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

گمان مبر که مرا با تو ماجرائی هست

و گر بعمد کشی گویمت خطائی هست

میانه من و شیخ این حدیث معهود است

که این ثواب و گنه را مگر جزائی هست

زجام جم بودش عار و تاج کیخسرو

اگر بساحت دیر مغان گدائی هست

چه شد که میکشدم دل بسوی بزم رقیب

مگر بمحفل بیگانه آشنائی هست

طبیب زحمت بیجا مبر زما بگذر

بدرد عشق گمان میبری دوائی هست

تمام کعبه دل سر بسر صفا باشد

بکعبه گل اگر مروه و صفائی هست

مجو زاهل صناعت دلا دگر اکسیر

زخاک کوی مغانت چو کیمیائی هست

از این و آن بجهان ناامیدم آشفته

بود زشیر خدا گر مرا رجائی هست

کسش دیت ننویشد که خود تواش دینی

شهید عشق تو را طرفه خونبهائی هست

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
سعدی

بیا بیا که مرا با تو ماجرایی هست

بگوی اگر گنهی رفت و گر خطایی هست

روا بود که چنین بی‌حساب دل ببری

مکن که مظلمه خلق را جزایی هست

توانگران را عیبی نباشد ار وقتی

[...]

عبید زاکانی

نه به ز شیوهٔ مستان طریق ورائی هست

نه به ز کوی مغان گوشه‌ای و جائی هست

دلم به میکده زان میکشد که رندان را

کدورتی نه و با یکدیگر صفائی هست

ز کنج صومعه از بهر آن گریزانم

[...]

صائب تبریزی

ز عشق در اگر نور آشنایی هست

به زیر خاک هم امید روشنایی هست

حریم وصل محال است بی قریب بود

که هر کجا که بود عید، روستایی هست

چه گل ز دیدن صیاد می توانی چید؟

[...]

فیض کاشانی

بهر گلی اگرم ناله و نوائی هست

بجان تو اگرم جز تو مدعائی هست

مگو مگو زکجا آمدی کجا رفتی

ببین ببین که به جز سایه تو جائی هست

مگو مگو بجهان آشنا کرا داری

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فیض کاشانی
حزین لاهیجی

تو را چه غم که به درد تو مبتلایی هست؟

مراست غم که ندانسته ای وفایی هست

به آفتاب چرا تیغ مطلعم نکشد

مرا که در نظر، ابروی دلگشایی هست

چه بسته ای ره پیغام، محرمان چو شدند

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه