ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۷۴
دی زلف عبیر بیز عنبر سایت
از طرف بناگوش سمن سیمایت
در پای تو افتاد و به زاری میگفت
سر تا پایم فدای سر تا پایت
ناصرخسرو » جامع الحکمتین » بخش ۱۰ - اندر تعریف «من»
گر بشد از من منال و مال (و) ولایت
جود (و) شجاعت نشد، نه فضل و کفایت
شکر خداوند را که مایه بجایست
سود کنم، گر کند خدای عنایت
بدهد روزیم اگر ولایت ندهد
[...]
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳ - گفتار اندر ستایش سلطان ابوطالب طغرلبک
چو صافی گشت شهر و آن ولایت
از آنجا سوی ری آورد رایت
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۱ - آگاه شدن شاه موبد از کار ویس و رامین
همی تا دایه باشد رهنمایت
بود دیو تباهی همسرایت
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۰ - نشستن موبد در بزم با ویس و رامین و سرود گفتن رامین به حال خود
مرا بنمای روی جان فزایت
به من برسای زلف مشکسایت
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۸ - آگاهى یافتن موبد از رامین و رفتن او در باغ
چو من دلتنگ بودم در سرایت
بدو نالیدم از جور و جفایت
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۱ - اندر پند دادن شاه موبد ویس را و سرزنش کردن
چه مایه رنج بردم در هوایت
چه مایه درد خوردم از جفایت
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۰ - نامه نوشتن ویس به رامین و دیدار خواستن
مرا گم شد جوانی در هوایت
همیدون زندگانی در وفایت
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۱ - نامه اول در صفت آرزومندى و درد جدایى
بکِشتی در دلم تخم هوایت
کنون آبش ده از جوی وفایت
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۰ - نامهٔ دهم اندر دعاکردن و دیدار دوست خواستن
بگفتم هر چه دیدم از جفایت
ازین پس خود تو میدان با خدایت
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۲ - مویه کردن ویس بر جدایى رامین
بپیچم چون به یاد آرم جفایت
چو آن شمشادگون زلف دو تایت
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۶ - پاسخ نامهء ویس از رامین
فروشویم ز دل زنگ جفایت
به دو دیده بخرّم خاک پایت
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۱ - وفات کردن ویس
همی گفتی زبان خوش سرایت
تن من باد راما خاک پایت
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۳ - در انجام کتاب گوید
بدو دادهست برهان کفایت
برو باریده باران عنایت
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۳ - در انجام کتاب گوید
نبشتش عهد و منشور ولایت
ز پیروزی همی زیبدش رایت
منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱۱ - در تهنیت جشن مهرگان و مدح سلطان مسعود غزنوی
زین سپس خادم تو باشم و مولایت
چاکر و بنده و خاک دو کف پایت
با طرب دارم و مرد طرب آرایت
با سماع خوش و بربرط و با نایت
منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱۱ - در تهنیت جشن مهرگان و مدح سلطان مسعود غزنوی
بر کف دست نهم، یکدل و یکرایت
وانگه اندر دهن خویش دهم جایت
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۵
اول ز پی وصال روح افزایت
بگرفته بدم پای بلور آسایت
اکنون که خبر شنیدم از هر جایت
گردست رسد مرا ببوسم پایت
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۳
گر دورم از آن روی جهان آرایت
پیچان شده ام چو زلف عنبر سایت
گر بینم باز روی روح افزایت
چون پای برنجن اوفتم در پایت
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱ - مدیح ابوالفرج نصر بن رستم
آنچه تو بدان کلک کنی روز هدایت
صاحب به همه عمر نکردی به کفایت
ای زاهدی از رای سدید تو بدایت
وآن را کند از همت تو بر تو عنایت