عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۱
هر دل که ز خویشتن فنا گردد
شایستهٔ قرب پادشا گردد
هر گل که به رنگ دل نشد اینجا
اندر گل خویش مبتلا گردد
امروز چو دل نشد جدا از گل
[...]
عطار » مختارنامه » باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد » شمارهٔ ۷۹
میپنداری که حق هویدا گردد
یا پنهانیست کاشکارا گردد
چون پیدا اوست و غیر او پیدا نیست
چون غیری نیست بر که پیدا گردد
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۸۱
تا خاک تو کحل دیدهٔ ما گردد
در دیدهٔ ما سرّ تو پیدا گردد
یا رب تو به فضل خویش جایی برسان
زان پیش که این دو رشته یکتا گردد
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۹۴ - ایضاً له
دل که با یادش آشنا گردد
گر بیهوده ها چرا گردد؟
مرد این راه آنکس است که او
همه پیرامن بلا گردد
غرقه در آب چشم خود شب و روز
[...]
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۶۴
آنجا که بهر سخن دل ما گردد
من میدانم که زود رسوا گردد
چندان بکند یاد جمال خوش تو
کر هر نفسش نقش تو پیدا گردد
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۴۸ - در بیان آنکه هر که خدا را دانست از مرگ نترسد چون دید که بعد از مرگ حیاتی باقی دارد خوشتر و لذیذتر از حیات دنیا و در تفسیر این آیه لاقطعن ایدیکم و ارجلکم من خلاف و لاصلبنکم اجمعین
نفس فانی است هم فنا گردد
چون ز لارست باز لا گردد
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۷۷ - در تفسیر این آیه که الست بربکم قالوا بلی و در شرح مراتبِ «بلی»ها
تا که باطل ز حق جدا گردد
تا که هر یک به اصل واگردد
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۶۱ - در بیان آنکه معجز اکبر، سخن اولیاست، زیرا در معجزهها و کراماتها سحر و جادوی و سیمیا گنجد و ساحران جنس معجزه بسیار مینمایند. همچنین ضمایر را که کرامات اولیاست رمّالان و کاهنان و جوزبازان و پریزدگان میگویند، اما در سخن ایشان هیچ از اینها نمیگنجد
غیر حق جملگی فنا گردد
ظلمت کون پر ضیا گردد
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۹
دلم ز مهر تو چون ذره در هوا گردد
تنم به کوی تو سرگشته چون صبا گردد
مرا تو جان عزیزی، جدا مگرد از من
روا مدار که جان از تنم جدا گردد
اگر تو گوی گریبانِ چو غنچه بگشائی
[...]
شاه نعمتالله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۸
یاری که چو ما غرقهٔ دریا گردد
از ما باشد به سوی مأوا گردد
مستانه به گرد نقطه ای چون پرگار
در دور درآید او و با ما گردد
شاه نعمتالله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۹
رندی که ز هر دو کون یکتا گردد
در کتم عدم واله و شیدا گردد
سر در قدم ساقی سرمست نهد
بی زحمت پا به گرد مأوا گردد
شاه نعمتالله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۲
رندی که ز هر دو کون یکتا گردد
در کتم عدم واله و شیدا گردد
سر در قدم ساقی سرمست نهد
بی زحمت پا به گرد دنیا گردد
شاه نعمتالله ولی » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۴۳
بنده آخر کجا خدا گردد
ور خدائیست چون خدا گردد
بنده هرگز خدا شود نشود
لیکن از خویشتن فنا گردد
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر سوم » بخش ۴ - پایه دعاگویی جناب خداوندگاری چنان بلند است که مادام که قلم بلند بالا پای بر قبه قصر قصه قیصر و کنگر ایوان داستان نوشیروان ننهاد سر او به آن نرسید لاجرم سر کرده و سر بر آن درآورده همواره این رقم می زند که سایه دولتش پاینده باد و آفتاب معدلتش تابنده
آن غزا مایه بلا گردد
بر عدو صورت عزا گردد
وحشی بافقی » دیوان اشعار » مثنویات » در گله گزاری و ستایش
سدره کش عرش منتها گردد
کی به نقص کسی گیا گردد
وحشی بافقی » دیوان اشعار » مثنویات » در ستایش ولی سلطان و بکتاش بیگ و قاسم بیگ
نعل رخشت چو سنگسا گردد
کوه الماس توتیا گردد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۱۳
خوشا چشمی که با آن طاق ابرو آشنا گردد
کز این محراب هر حاجت که می خواهی روا گردد
در ایام خط از عاشق عنا نداری نمی آید
گدای شرمگین در پرده شب بی حیا گردد
دل بیگانه خوی من میانجی برنمی دارد
[...]