گنجور

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱

 

همی خویشتن را چلیپا کند

به پیش خردمند رسوا کند

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۴

 

مگر کاتش تیز پیدا کند

گنه کرده را زود رسوا کند

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۱ - اندر ستایش سلطان محمود

 

به بزم اندرون گنج پیدا کند

چو رزم آیدش رنج بینا کند

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان هفتخوان اسفندیار » بخش ۵

 

چو خواهد بیابان چو دریا کند

به بالای خورشید پهنا کند

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۹

 

تن خویش در جنگ رسوا کند

همان به که با او مدارا کند

فردوسی
 

عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر خفیف » شمارهٔ ۲۱

 

گفت کاین مردمان بی باکند

همه همواره دزد و چالاکند

عنصری
 

ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۳۰

 

با خلق هر کرم که کند هم خدا کند

باشد که ناگهی نگهی هم به ما کند

ابوسعید ابوالخیر
 

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۵

 

هر که جان خفته را از خواب جهل آوا کند

خویشتن را گرچه دون است، ای پسر، والا کند

هر کسی که‌ش خار نادانی به دل در خست نیش

گر بکوشد زود خار خویش را خرما کند

علم چون گرماست نادانی چو سرما از قیاس

[...]

ناصرخسرو
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲ - در مدح ابوالحسن علی لشگری

 

باد نوروزی زمین را جامه از دیبا کند

تارش از یاقوت سازد پودش از مینا کند

گلستان را چون یکی بیجاده گون پیدا کند

مرغ دستان سازد ابر شاخ گل شیدا کند

ابر آزاری ز دریا روی در صحرا کند

[...]

قطران تبریزی
 

منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۱ - در مدح خواجه احمد وزیر سلطان مسعود غزنوی

 

ابر آذاری چمن‌ها را پر از حورا کند

باغ پر گلبن کند، گلبن پر از دیبا کند

گوهر حمرا کند از لؤلؤ بیضای خویش

گوهر حمرا کسی از لؤلؤ بیضا کند

کوه چون تبت کند چون سایه بر کوه افکند

[...]

منوچهری
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۳۲ - سئوال سوم فرامرز از برهمن

 

گه این را به بد نام رسوا کند

گه آن را به زشتی تمنا کند

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۳۳ - سئوال چهارم فرامرز از برهمن

 

تو را در دل هرکسی جا کند

بر دوستانت دل آرا کند

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۲۰ - صفت دلبر ساقی باشد

 

عیش و نشاط و شادی و لهوست مرمرا

تا ساقی من آن بت حوری لقا کند

زهره ست و ماه باده و رویش به روشنی

زان هر دو نور مجلس ما پر ضیا کند

آری چو ماه و زهره به یک جا قران کنند

[...]

مسعود سعد سلمان
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۳

 

هرچ از وفا به جای من آن بی‌وفا کند

آنرا وفا شمارم اگرچه جفا کند

با آنکه جز جفا نکند کار کار اوست

یارب چه کارها کند او گر وفا کند

آزادگان روی زمینش رهی شوند

[...]

انوری
 

حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الثامنة عشر - فی الفقه

 

چون مرد ترسد از حدئی کاوفتد و را

بهر وضو ز مسجد خود را جدا کند

بر قول بوحنیفه و شیبانی آن زمان

باید که آن نماز شده ز ابتدا کند

زیرا که نزد این دوامامش مجال نیست

[...]

حمیدالدین بلخی
 

نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۲۴ - مقالت سوم در حوادث عالم

 

صحبت گیتی که تمنا کند؟

با که وفا کرد؟ که با ما کند؟

نظامی
 
 
۱
۲
۳
۷