گنجور

 
سنایی

باز اینها که مرد احکامند

همه در فال و زجر خودکامند

نفس از گردش نجوم زنند

سال و مه فال سعد و شوم زنند

همه جاسوس نجم افلاکند

همه با میل و تختهٔ خاکند

همه در راه حکم خود رایند

به سرِ من که ژاژ می‌خایند

زرق بوالعنبس است رهبرشان

کم ز خاکند خاک بر سرشان

نشنیدند نام بطلمیوس

پر فغان و میان تهی چون کوس

همه شاگرد زرق بوالعنبس

همه از زرق او زنند نفس

روز و شب در شمار هفت و چهار

خانهٔ جدّ و خانهٔ ادبار

صاحب لیل و صاحب نوبه

زین چنین علم توبه و به توبه

صاحب ساعت و دلیل نهار

طالع و کدخدا و جان بختار

صاحب وجه و نیز صاحب حدّ

که در احکامشان نباشد ردّ

سبب کدخدایی و هیلاج

که منجّم بدو بود محتاج

صاحب صورتست و ربّ‌الیوم

که برآنند حکیمان یک قوم

حکم و تأثیر و صاحب اوتاد

برتر از حدّ وجه و نقص و زیاد

گردش و رفتن و هبوط و صعود

که ز تأثیرشان شود موجود

انحطاط و حضیض و دور و شمار

اوج خورشید و ثابت و سیار

فلک‌المستقیم و جیب‌المیل

غایت ارتفاع و گردش لیل

گه رحاوی و گاه دولابی

گه حمایل چو تیغ اعرابی

بعد و بهت و تفاوت مابین

حاصل جیب و غایت‌الطولین

زیج یحیی و فاخر و مأمون

ارتفاع طوالع و چه و چون

وانکه بنهاد اوج را حرکات

ارتفاع و تفاوت ساعات

ظلّ مقیاس و نقطهٔ محسوس

که مقادیر زاویه است رؤس

طول و عرض و سطوح و نقطه و خط

که در احوال جمله نیست غلط

 
 
 
گلها برای اندروید
عنصری

چون بیامد بوعده بر سامند

آن کنیزک سبک زبام بلند

برسن سوی او فرود آمد

گفتی از جنبشش درود آمد

جان سامند را بلوس گرفت

[...]

مسعود سعد سلمان

چیست آن کاتشش زدوده چو آب

چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب

نیست سیماب و آب و هست درو

صفوت آب و گونه سیماب

نه سطرلاب و خوبی و زشتی

[...]

ابوالفرج رونی

ثقة الملک خاص و خازن شاه

خواجه طاهر علیک عین الله

به قدوم عزیز لوهاور

مصر کرد و ز مصر بیش به جاه

نور او نور یوسف چاهی است

[...]

سنایی

ابتدای سخن به نام خداست

آنکه بی‌مثل و شبه و بی‌همتاست

خالق الخلق و باعث الاموات

عالم الغیب سامع الاصوات

ذات بیچونش را بدایت نیست

[...]

وطواط

الترصیع مع التجنیس

تجنیس تام

تجنیس تاقص

تجنیس الزاید و المزید

تجنیس المرکب

[...]