گنجور

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۰۶ - در مدح سلطان مسعود

 

گفتی که وفا کنم جفا کردی

وز خود همه ظن من خطا کردی

زآن پس که بر آنچه گفته بودی تو

صد بار خدای را گوا کردی

در آب دو دیده آشنا کردم

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۹۰

 

ای پرده در پرده بنگر که چه‌ها کردی

دل بردی و جان بردی این جا چه رها کردی

ای برده هوس‌ها را بشکسته قفس‌ها را

مرغ دل ما خستی پس قصد هوا کردی

گر قصد هوا کردی ور عزم جفا کردی

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۹۱

 

ای پرده در پرده بنگر که چه‌ها کردی

دل بودی و جان بردی این جا چه رها کردی

خورشید جهانی تو سلطان شهانی تو

بی‌هوشی جانی تو گیرم که جفا کردی

هم عاقبت ای سلطان بردی همه را مهمان

[...]

مولانا
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۱۴

 

به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی

چو جان به سینه درون آمدی و جا کردی

خدنگ ناز چو از غمزه راست بگشادی

به دل درست زدی، گر ز تن خطا کردی

من ار چه تیغ زنم، دل ز تو جدا نشود

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۷۷

 

چه جرم رفت که رفتی و ترک ما کردی

به خوان ما خطی آوردی و خطا کردی

گرت کدورتی از دوستان مخلص بود

چرا برفتی و با دشمنان صفا کردی

کنون که قامت من در پس تو شد چو کمان

[...]

خواجوی کرمانی
 

هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۲۶ - در تعریف کمان شاه گوید

 

تا هدف غیر این گدا کردی

قدر انداز من، خطا کردی

هلالی جغتایی
 

هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۲۸ - جواب دادن کمان به تیر و صلح کردن

 

بارها بر نشانه جا کردی

باز کج رفتی و خطا کردی

هلالی جغتایی
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۳

 

پی ماتم میان انجمن ای ماه جا کردی

ز غیرت باز بر من شهر را ماتم سرا کردی

مرا گفتی مکن افغان که فردا خواهمت کشتن

شب قتلست منعم از فغان کردن چرا کردی

چه بود از خاک آن در دور کردی کشتگانت را

[...]

فضولی
 

وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۲

 

چو پیش نقش شیرین کوهکن عرض بلا کردی

اگر سنگین نبودی گوش او فریادها کردی

کند بیگانگی هر چند گویم شرح غم با او

چه غم بودی اگر خود را به این حرف آشنا کردی

به اغیار آنقدرها می‌توانست از وفا دیدن

[...]

وحشی بافقی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۰

 

ای عشق به تازه مرحمتها کردی

خود را و مرا گرم تمنا کردی

هر جرم که ما سیاهکاران کردیم

در آینه عفو تماشا کردی

فصیحی هروی
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۲

 

خموش باش دلا عرض مدعا کردی

زبان به بند، سر گریه را چو وا کردی

ز شوخی ارچه بیکجا قرار نیست ترا

برون نمی روی از خاطری که جا کردی

بگلشن از قدمت داغ لاله مرهم یافت

[...]

کلیم
 

ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۰

 

در دایره اهل هوس جا کردی

کردی چندان که خویش رسوا کردی

با آن که بسان ابر تر دامن بود

خوش بنشستی و دل به دریا کردی

ابوالحسن فراهانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۵۷۴

 

ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واکردی

مرا چون دیده قربانیان بی مدعا کردی

به خون آغشته نتوان دید آن لبهای نازک را

وگرنه با تو می گفتم چها گفتی، چها کردی

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۶۴۵

 

ازان رخسار حیرت آفرین تا پرده واکردی

مرا چون دیده قربانیان بی مدعا کردی

به خون آغشته نتوان دید آن لبهای نازک را

وگرنه با تو می گفتم چها گفتی، چها کردی

صائب تبریزی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۸۱

 

گره از زلف خویش وا کردی

بر دلم بستی و رها کردی

در میان بلاش سر دادی

عقدهٔ محکمش بپا کردی

راه بیرون شدن برو بستی

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۸۲

 

ایکه درد مرا دوا کردی

وعده قتل را وفا کردی

تیر بر دل زدی و بر جان خورد

شد صواب آنچه را خطا کردی

دل ربودی و جان فدای تو شد

[...]

فیض کاشانی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۰۴

 

جدا از من بهر کس خواستی مهر و وفا کردی

مرا از دام خود سر دادی و خود را رها کردی

چه کردی بی‌مروّت بی‌حقیقت بی‌وفا با من

که در دامم درآوردی و با دامم رها کردی

چه می‌گویم؟ ز ذوق آن چنان وصلم برآوردی

[...]

فیاض لاهیجی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۰

 

چه کرده ام که مرا همدم بلا کردی

به درد و محنت ایام مبتلا کردی

چنین که رسم تو بیگانه مشربی بودست

چرا ز روز ازل با خود آشنا کردی

به چشم اهل نظر همچو سرمه جایم بود

[...]

سیدای نسفی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۶ - کوی وفا

 

عزیزا هیچ می‌دانی چه‌ها با جان ما کردی

هر آن جوری که کردی ز ابتدا تا انتها کردی

تو را گر نیست در خاطر بگویم تا چه‌ها کردی

از آن روزی که با آشوب عشقم آشنا کردی

قصاب کاشانی
 
 
۱
۲