فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۶ - پاسخ نامهء ویس از رامین
نکاهم مهر تو گر تو بکاهی
ترا بخشم دل و جان گر بخواهی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۹ - پاسخ دادن رامین ویس را
ز بدبختی درآمد سال و ماهی
که ویران شد درو هر جایگاهی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۹ - پاسخ دادن رامین ویس را
اگر نه خواستی بختم سیاهی
مرا نفریفتی دیو تباهی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۴ - پاسخ دادن رامین ویس را
بکن با من نگارا هر چه خواهی
که تو بر من خداوندی و شاهی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۲ - پاسخ دادن رامین ویس را
مرا مردن بود در رزمگاهی
که گرد من بود کشته سپاهی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۶ - پاسخ دادن رامین ویس را
بپیمودم به گفت دیو راهی
کشیدم رنج و خواری چند گاهی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۶ - پاسخ دادن رامین ویس را
اگر یارت نبودم دیر گاهی
بدم مرد غریب و دور راهی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۹ - پاسخ دادن ویس رامین را
دلم بردی و اکنون رفت خواهی
دل و دلدار را چند کاهی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۷ - بر داشتن رامین گنج موبد را گریختن به دیلمان
چو رامین شد در آن کشور به شاهی
ز بخت نیک دیده نیکخواهی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۷ - بر داشتن رامین گنج موبد را گریختن به دیلمان
همانا بیش بود او را سپاهی
ز برگ و ریگ و قطر آب و ماهی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۷ - بر داشتن رامین گنج موبد را گریختن به دیلمان
شهان دیگر از هر جایگاهی
فرستادند رامین را سپاهی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۹ - کشته شدن شاه موبد بر دست گراز
چه خواهی بی گناه از ما چه خواهی
که ریزی خون ما بر بیگناهی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۰ - نشستن رامین بر تخت شهنشاهى
سر آمد روز چونان پادشاهی
نبوده هیچ رامین را گناهی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۰ - نشستن رامین بر تخت شهنشاهى
چو بر رامین مقرر گشت شاهی
ز دادش گشت پُر مَهتابه ماهی
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۵۷
به قبرستان گذر کردم صباحی
شنیدم ناله و افغان و آهی
شنیدم کلهای با خاک میگفت
که این دنیا نمیارزد بکاهی
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۵۸
به نادانی گرفتم کوره راهی
ندانستم که میافتم به چاهی
به دل گفتم رفیقی تا به منزل
ندانستم رفیق نیمه راهی
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۷۹
بنمودی مقنعی مهی ناگاهی
تا هر که پدید گشت چون گمراهی
او داشت فرو برده به چاهی ماهی
داری تو فرو برده به ماهی چاهی
مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۸۴ - صفت یار آشناگر گفت
نگارینا نرستی ز آب و در آب
سبک رفتاری و نیکو شناهی
بلی تو ماهی سیمی و هرگز
نترسد در میان آب ماهی
کنارم آبگیری هست و در وی
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » ترکیبات و ترجیعات » شمارهٔ ۱ - در مدح خواجه رشیدالدین
ای به تو سرفراخته شاهی
مشتری رای و آسمان جاهی
کوه در حلم و ابر در جودی
شیر در رزم و ماه بر گاهی
تا تو چون چرخ بر زمین گشتی
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۰ - مدح شاهینی
شاهش افزوده از شرف جاهی
شادمانه نشسته چون ماهی