فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۷ - سپردن موبد ویس را به دایه و آمدن رامین در باغ
به زاول رفت خواهم چند گاهی
درنگ من بود کم بیش ماهی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۷ - سپردن موبد ویس را به دایه و آمدن رامین در باغ
نه روزن دید و رخنه جایگاهی
نه بر بام سرایش دید راهی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۸ - آگاهى یافتن موبد از رامین و رفتن او در باغ
چرا بر وی همی بندی گناهی
که در وی آن گنه را نیست راهی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۰ - نصیحت کردن بهگوى رامین را
همی گفتی که تو یک روز شاهی
به چنگ آری هر آن کامی که خواهی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۰ - نصیحت کردن بهگوى رامین را
جوانی داری و اورنگ شاهی
چو این هر دو بود دیگرچه خواهی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۲ - پاسخ دادن ویس موبد را
اگر بینی ز من دیگر تباهی
بکن با من ز کینه هرچه خواهی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۳ - رفتن رامین به گوراب و دور افتادن از ویس
چو رامین خیمه بیرون زد به شاهی
ز ناگه مرد بی ره گشت راهی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۳ - رفتن رامین به گوراب و دور افتادن از ویس
بپیمودم دم خر چند گاهی
گرفتم بر هوای دیو راهی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۴ - رفتن رامین به گوراب و دیدن گل و عاشق شدن بر وى
دلش بی ویس با فرمان و شاهی
به سختی بود چود بی آب ماهی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۴ - رفتن رامین به گوراب و دیدن گل و عاشق شدن بر وى
چه نامی وز کدامین جایگاهی
مرا خواهی به جفتی یا نخواهی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۴ - رفتن رامین به گوراب و دیدن گل و عاشق شدن بر وى
شود شسته ز جانت این تباهی
گر از زنگی شود شسته سیاهی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۴ - رفتن رامین به گوراب و دیدن گل و عاشق شدن بر وى
ترا نگزیرد از بخشنده شاهی
مرا نگزیرد از رخشنده ماهی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۴ - رفتن رامین به گوراب و دیدن گل و عاشق شدن بر وى
ز چشمه آب خیزد زاب ماهی
نماید خور فروغ و شب سیاهی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۸ - رفتن دایه به گوراب نزد رامین
برو با ویس گو از من چه خواهی
چرا سیری نیابی زین تباهی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۱ - نامه اول در صفت آرزومندى و درد جدایى
هوا باشد دوات و شب سیاهی
حروف نامه برگ و ریگ و ماهی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۰ - نامهٔ دهم اندر دعاکردن و دیدار دوست خواستن
به اشک از شب فروشویم سیاهی
بیاغارم زمین تا پشت ماهی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۱ - تمام شدن ده نامه و فرستادن ویس آذین را به رامین
به خوشی چون خراسان جایگاهی
چو مرو شایگان محکم پناهی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۳ - سیر شدن رامین از گل و یاد کردن عهد ویس
جوانی داری و اورنگ شاهی
ازین بهتر که تو داری چه خواهی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۳ - سیر شدن رامین از گل و یاد کردن عهد ویس
مرا رشکست بر تو گاهگاهی
چو از دشتی درآیی یا ز راهی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۶ - پاسخ نامهء ویس از رامین
گناه تست و گویم بی گناهی
خداوندی کنی تو هرچه خواهی