گنجور

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۵۲

 

ازیشان نداند کسی راه ما

مگر بشکنی پشت بدخواه ما

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی شیرویه » بخش ۲

 

همی‌تاختند به درگاه ما

نپیچید گردن کس از راه ما

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۱۱

 

چو رستم بگیرد سر گاه ما

به یکبارگی گم شود راه ما

فردوسی
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۸ - در مدح پادشاه اسلام

 

ز گاهِ گیومرث تا گاهِ ما

نبوده ست برتر کس از شاهِ ما

ایرانشان
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۱۰۹ - فرستادن دیهیم و پیام کوش به بهک

 

همه ساله هستی نکوخواه ما

به دل دوست بودی تو را شاه ما

ایرانشان
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۱۷۵ - فریب خوردن طیهور و پیمان کردن با کوش

 

وزآن پس که بوده ست بدخواه ما

همی آشتی جوید از شاه ما

ایرانشان
 

عطار » منطق‌الطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان

 

آشنایی یافت با درگاه ما

کارش افتاد این زمان در راه ما

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و دوم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل

 

شاه گفتش هرکه بر درگاه ما

کشته شد در دوستی و راه ما

عطار
 

صوفی محمد هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳

 

ای آنکه نیست غیر تو کس پادشاه ما

واندر دو کون راهنما و پناه ما

افتاده های بحر گناهیم دست گیر

ای دستگیر جمله حال تباه ما

برده سبق زجمله کفار این زمان

[...]

صوفی محمد هروی
 

جامی » هفت اورنگ » خردنامه اسکندری » بخش ۲۳ - خردنامه سقراط

 

قدم باز می داری از راه ما

نمی آوری رو به درگاه ما

جامی
 

سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ پنجم در ذکر شعرا » ۳۴۸- مولانا پناهی

 

یا رب بسوز سینه رندان که آه ما

جایی رسان که پاک بسوزد گناه ما

سام میرزا صفوی
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲

 

امشب خوش آشناست به رویش نگاه ما

گویا حجاب سوخته از برق آه ما

از بس که می شدیم به حسرت جدا ازو

خون می چکید روز وداع از نگاه ما

شغل محبت است که مانع ز طاعت است

[...]

نظیری نیشابوری
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸۹

 

رحمت گرفته روی ز گرد گناه ما

آیینه تیره روز ز روی سیاه ما

هر قطره ای که در صدف ابر رحمت است

چون مهره گل است ز گرد گناه ما

بر جسم آنقدر که فزودیم همچو شمع

[...]

صائب تبریزی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۷

 

پژمردگی نبرد بهار از گیاه ما

چون لاله جزو تن شده بخت سیاه ما

روزی که نبود آینه حسن در نظر

در چشمخانه زنگ برآرد نگاه ما

ما صبح صادقیم و دم از مهر می‌زنیم

[...]

قدسی مشهدی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱

 

تا گشته است پای خم آرامگاه ما

گردیده است کوه بدخشان پناه ما

سنگین ز گرد کلفت دل بسکه گشته است

بر پای ما چو سلسله افتاده آه ما

تا آب تربیت نخورد از گداز دل

[...]

جویای تبریزی
 
 
۱
۲
۳