گنجور

فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۱۶

 

کس اندر جهان جاودانه نماند

ز گردون مرا خود بهانه نماند

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۱۸

 

که کس در جهان جاودانه نماند

به گیتی به ما جز فسانه نماند

فردوسی
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۱۸۴ - آگاهی یافتن کوش از کشته شدن آتبین و دو پسرش

 

چنان شد که در شهر دانه نماند

ستور و سپه را دوگانه نماند

ایرانشان
 

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۹۷

 

ای دریغا که روز برنایی

عهد بشکست و جاودانه نماند

از زمانه غرض جوانی بود

لیک از گردش زمانه نماند

آب معشوق را زمانه بریخت

[...]

سنایی
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۴

 

چه کنم دوستی یگانه نماند

هیچ آزاد در زمانه نماند

بر دل من زند فلک همه زخم

مگرش جز دلم نشانه نماند

زانهمه کار و بار و آن رونق

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۰

 

ای دریغا که عهد برنایی

عهد بشکست و جاودانه نماند

از زمانه غرض جوانی بود

لیکن از گردش زمانه نماند

آب معشوق را زمانه بریخت

[...]

ادیب صابر
 

نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۳ - آگاهی بهرام از لشکر‌کشی خاقان چین بار دوم

 

بر زمین هیچ دخل و دانه نماند

لاجرم گنج در خزانه نماند

نظامی
 

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر سوم » بخش ۲۵ - گفتار در فضیلت جود و کرم

 

گرچه یک مرد در زمانه نماند

وز جوانمرد جز فسانه نماند

جامی
 

رضی‌الدین آرتیمانی » رباعیات » رباعی شماره ۵۲

 

ما را سر و برگ خویش و بیگانه نماند

زان افسونهٰا بغیر افسانه نماند

دیوانه شدم در غم ویرانهٔ خویش

افسوس که ویرانه به دیوانه نماند

رضی‌الدین آرتیمانی