گنجور

 
جامی

پیش سوداییان تخت و جلال

نیست جز تاج جود رأس المال

گر نه سرمایه تاج جود کنند

کی ز سودای خویش سود کنند

معنی جود چیست بخشیدن

عادت برق چیست رخشیدن

برق رخشان کند جهان روشن

جود و احسان جهان جان روشن

پرتو برق هست تا یکدم

پرتو جود تا بود عالم

گرچه یک مرد در زمانه نماند

وز جوانمرد جز فسانه نماند

تا بود دور گنبد گردان

ما و افسانه جوانمردان

رفت حاتم ازین نشیمن خاک

ماند نامش کتابه افلاک

هر چه داری ببخش و نام برآر

به نکویی و نام نیک گذار

زانکه زیر زمردین طارم

نام نیکو بود حیات دوم

هر چه دادی نصیبت آن باشد

وانچه نی حظ دیگران باشد

بهره خود به دیگران چه دهی

مال خود بهر دیگران چه نهی