گنجور

سنایی » طریق التحقیق » بخش ۱۷ - در سؤال از عقل کل و جواب او

 

اندر آن شهر ما گلستانهاست

که چمنهاش نزهت جانهاست

سنایی
 

عین‌القضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل سادس - حقیقت و حالات عشق

 

دین ماروی و جمال و طلعت شاهانه است

کفر ما آن زلف تار و ابروی ترکانه است

از جمال خد و خالش عقل ما دیوانه است

و از شراب عشق او هر دو جهان میخانه است

روح ما خود آن بتست و قلب ما بتخانه است

[...]

عین‌القضات همدانی
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸

 

وصل تو چو عمر جاودانه است

خوی تو چو گردش زمانه است

در راه قضا رخ تو دامست

در دام قدر لب تو دانه است

در هر نفسم هزار آهست

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶۲

 

مرد مسافر حدیث خانه کو گوید

زان غرضش زن بود که بانوی خانه است

بود مرا خانه‌ای نخست و دوم خوب

نیست سوم خانه خوب اگرچه یگانه است

گوئی خاقانیا ز خانه خبر ده

[...]

خاقانی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴ - آمرزش خواستن

 

به هر نیک و بدی کاندر میانه است

کرم بر توست و آن دیگر بهانه است

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۹ - در نصیحت فرزند خود محمد نظامی

 

تا هست درست گنج و کان‌هاست

چون خرد شود دوای جان‌هاست

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۴۱ - غزل خواندن مجنون نزد لیلی

 

وان جان که لب تواَش خزانه است

گنجینهٔ عمر جاودانه است

نظامی
 

عطار » مختارنامه » باب سی و ششم: در صفت چشم و ابروی معشوق » شمارهٔ ۱۶

 

خطّت دام است و خالت او را دانه است

با دانهٔ تو مرغِ دلم همخانه است

بیمارستانِ چشمِ‌بیمارِ ترا

در زلفِ چو زنجیرِ تو بس دیوانه است

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب چهل و یكم: در صفت بیچارگی عاشق » شمارهٔ ۳

 

بر باطل نیست گر دلم دیوانه است

زیرا که تو شمعی و دلم پروانه است

قصّه چکنم که هر که بودند همه

در تو نرسیدند و دگر افسانه است

عطار
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱ - سر آغاز

 

هر کش افسانه بخواند افسانه است

وآنک دیدش نقد خود مردانه است

مولانا
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode