گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۰ - پشیمان شدن رامین از رفتن ویس و از پس ویس شدن

 

مرا کس نیست جز تو در جهان نیز

چو من مانده نباشم تو ممان نیز

فخرالدین اسعد گرگانی
 

عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود

 

غلام و آن برادر وان جوان نیز

خجل گشتند اما شادمان نیز

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پنجم » (۲) حکایت مرد نمازی و مسجد و سگ

 

ز من کاری نیاید در جهان نیز

وگر آید سگان را شاید آن نیز

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۲ - در صفات جام عشق فرماید

 

دلت آگاه شد از جان جان نیز

در اینجا یافته جانان عیان نیز

عطار
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۱۶

 

ز من چو دل ربودی رفت جان نیز

که در دل داشت شوقت این و آن نیز

ز یاقوت لبت ما را طمعهاست

کز او زنده ست جان و هم روان نیز

رقیبت را مده دشنام ازان لب

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

اوحدی » دیوان اشعار » مربع

 

خون شد دلم از غم تو، جان نیز

بر چهره دوید و شد روان نیز

اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۱۷ - در غزل

 

او به تن حکم کرد و فرمان نیز

من دلش میکنم فدا، جان نیز

اوحدی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۶۰۳

 

سر من خاک پایت باد و جان نیز

که در پای تو خوشتر این و آن نیز

چگونه در حریم او نهم پای

که نگذارنده سر بر آستان نیز

بکویت جز صبا کس را گذر نیست

[...]

کمال خجندی
 

جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۴۳ - جواب نوشتن مجنون نامه لیلی را

 

دارای زمین و آسمان نیز

جان ده جان دار و جان ستان نیز

جامی
 

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۵۵ - جای دادن راون سیتا را در باغ اسلوک بن

 

زمین کندی به ناخن بلکه جان نیز

نهان دیدی به سوی آسمان نیز

ملا مسیح
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۵

 

یاری که بود دردم ازوف درمان نیز

بگذشت و کشید از کفم دامان نیز

من در پی اینکه، باز گیرم دل ازو؛

او در پی آنکه، گیرد از من جان نیز!

آذر بیگدلی