ایرانشان » کوشنامه » بخش ۵۲ - برخورد دو سپاه
که اسبانشان خسته و مانده اند
ز چین روز و شب بیرکان رانده اند
خاقانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۶ - در مرثیهٔ خاقان اعظم منوچهر پسر فریدون شروان شاه
پنداری این سخن به اراجیف راندهاند
یا خاصگانش در پس پرده نشاندهاند
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرفنامه » بخش ۹ - ستایش اتابیک اعظم نصرةالدین ابوبکربن محمد
ز بس ناز و نعمت کزو راندهاند
ولینعمت عالمش خواندهاند
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرفنامه » بخش ۳۳ - داستان نوشابه پادشاه بردع
ندانم چه افسون فرو خواندهاند
کز آشوب شهوت جدا ماندهاند
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۴۴ - مقالت سیزدهم در نکوهش جهان
زر که ز مشرق به در افشاندهاند
بیخبران مغربیاش خواندهاند
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۶۷ - در قبول نمودن نصیحت و بیان ادیان و ملل مختلفۀ مخترعان و توضیح دین هدی که طریقۀ آل مصطفی و مرتضی است
تیغها بر فرق دشمن راندهاند
کفر را در قوم مروان ماندهاند
عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۱۸ - الحكایة و التمثیل
اعتقادی کژ درو بنشانده اند
نقلهای کژ برو برخوانده اند
عطار » مصیبت نامه » بخش سوم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل
تا ببازار جهانت خوانده اند
پاشگونه برخرت بنشانده اند
عطار » مصیبت نامه » بخش پنجم » بخش ۶ - الحكایة و التمثیل
زانکه صد عالم ملک بنشانده اند
تا همه در کار مردم مانده اند
عطار » وصلت نامه » بخش ۱۸ - مطلب در سؤال راه عشق و ترغیب سالک
شیرمردان مرکب خود راندهاند
اندر این ره چون خسان کی ماندهاند
عطار » وصلت نامه » بخش ۲۵ - مقاله ارشاد کردن شیخ مریدان را
باز بعضی در تنعم ماندهاند
تختهٔ لهو طرب برخواندهاند
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۷۸ - در معنی این کی ارنا الاشیاء کما هی و معنی این کی لو کشف الغطاء ما از ددت یقینا و قوله در هر که تو از دیدهٔ بد مینگری از چنبرهٔ وجود خود مینگری پایهٔ کژ کژ افکند سایه
آن خسان که در کژیها ماندهاند
انبیا را ساحر و کژ خواندهاند
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۲۸ - آمدن نایب قاضی میان بازار و خریداری کردن صندوق را از جوحی الی آخره
بس درین صندوق چون تو ماندهاند
خویش را اندر بلا بنشاندهاند
سعدی » بوستان » در نیایش خداوند » بخش ۱ - سرآغاز
که خاصان در این ره فَرَس راندهاند
به لااحصیٖ از تک فروماندهاند
سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور » بخش ۳ - در محبت روحانی
فرس کشته از بس که شب راندهاند
سحرگه خروشان که واماندهاند
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢١۴
ایدل مدار چشم کرم ز اهل روزگار
کانها که بوده اند کریمان نمانده اند
و اینها که بر زدند سر از حبیب خواجگی
بر مکرمات دامن همت فشانده اند
از جویبار دهر نسیم خوشی مجوی
[...]
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۲۷ - گفتار اندر خواب دیدن سام، فریدون را
بگفتند کشتی همی راندهاند
جهان آفرین را برو خواندهاند
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۸۷ - رفتن سام در شب و دیدن پاسبان، او را و نومید آمدن
چو حرف ازل در ابد خواندهاند
قلم بر سر کاف و نون راندهاند
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۳
گاهم دو آهوی تو سگ خویش خواندهاند
گاهم به سنگ تفرقه از پیش راندهاند
ما دل نمیبریم که شاهان چو باز خود
کس را نراندهاند که بازش نخواندهاند
ما را چو چشم خویش حریفان بیوفا
[...]