گنجور

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۵۲ - برخورد دو سپاه

 

که اسبانشان خسته و مانده اند

ز چین روز و شب بیرکان رانده اند

ایرانشان
 

خاقانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۶ - در مرثیهٔ خاقان اعظم منوچهر پسر فریدون شروان شاه

 

پنداری این سخن به اراجیف رانده‌اند

یا خاصگانش در پس پرده نشانده‌اند

خاقانی
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۳۳ - داستان نوشابه پادشاه بردع

 

ندانم چه افسون فرو خوانده‌اند

کز آشوب شهوت جدا مانده‌اند

نظامی
 

نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۴۴ - مقالت سیزدهم در نکوهش جهان

 

زر که ز مشرق به در افشانده‌اند

بی‌خبران مغربی‌اش خوانده‌اند

نظامی
 

عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۱۸ - الحكایة و التمثیل

 

اعتقادی کژ درو بنشانده اند

نقلهای کژ برو برخوانده اند

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سوم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل

 

تا ببازار جهانت خوانده اند

پاشگونه برخرت بنشانده اند

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش پنجم » بخش ۶ - الحكایة و التمثیل

 

زانکه صد عالم ملک بنشانده اند

تا همه در کار مردم مانده اند

عطار
 

عطار » وصلت نامه » بخش ۱۸ - مطلب در سؤال راه عشق و ترغیب سالک

 

شیرمردان مرکب خود رانده‌اند

اندر این ره چون خسان کی مانده‌اند

عطار
 

عطار » وصلت نامه » بخش ۲۵ - مقاله ارشاد کردن شیخ مریدان را

 

باز بعضی در تنعم مانده‌اند

تختهٔ لهو طرب برخوانده‌اند

عطار
 

سعدی » بوستان » در نیایش خداوند » بخش ۱ - سرآغاز

 

که خاصان در این ره فَرَس رانده‌اند

به لااحصیٖ از تک فرومانده‌اند

سعدی
 

سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور » بخش ۳ - در محبت روحانی

 

فرس کشته از بس که شب رانده‌اند

سحرگه خروشان که وامانده‌اند

سعدی
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢١۴

 

ایدل مدار چشم کرم ز اهل روزگار

کانها که بوده اند کریمان نمانده اند

و اینها که بر زدند سر از حبیب خواجگی

بر مکرمات دامن همت فشانده اند

از جویبار دهر نسیم خوشی مجوی

[...]

ابن یمین
 

شاه نعمت‌الله ولی » مثنویات » شمارهٔ ۳۵

 

هر دو با هم جسم کلّی خوانده اند

خوش حکیمانه سخنها رانده اند

شاه نعمت‌الله ولی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۳

 

گاهم دو آهوی تو سگ خویش خوانده‌اند

گاهم به سنگ تفرقه از پیش رانده‌اند

ما دل نمی‌بریم که شاهان چو باز خود

کس را نرانده‌اند که بازش نخوانده‌اند

ما را چو چشم خویش حریفان بی‌وفا

[...]

اهلی شیرازی
 
 
۱
۲