دقیقی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۸
ای کرده چرخ تیغ ترا پاسبان ملک
وی کرده جود کفّ ترا پاسبان خویش
تقدیر گوش امر تو دارد ز آسمان
دینار قصد کفّ تو دارد ز کان خویش
فردوسی » شاهنامه » هوشنگ » بخش ۳ - بنیان کردن آهنگری و صنعتهای دیگر به دست هوشنگ
برنجید پس هر کسی نان خویش
بورزید و بشناخت سامان خویش
فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۳ - کابوس ضحاک و پیشبینی موبدان برآمدن فریدون را
که خفته به آرام در خان خویش
بر این سان بترسیدی از جان خویش
فردوسی » شاهنامه » رزم کاووس با شاه هاماوران » بخش ۳
که گر شاه بیند که مهمان خویش
بیاید خرامان به ایوان خویش
فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۹
چو آمد به شادی به ایوان خویش
همانگاه شد در شبستان خویش
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی لهراسپ » بخش ۶
چو آن مهتر آمد سوی خان خویش
به مهمان بیاراست ایوان خویش
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی لهراسپ » بخش ۱۲
یکی منظری پیش ایوان خویش
برآورده چون تخت رخشان خویش
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۳۳
فدای تو دارم تن و جان خویش
نخواهم سر و تخت و فرمان خویش
فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۱۳
همی بود رستم به ایوان خویش
ز خوردن نگه داشت پیمان خویش
فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۳۰
تهمتن ببردش به ایوان خویش
همی پرورانید چون جان خویش
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی دارای داراب چهارده سال بود » بخش ۵
بباشید ایمن به ایوان خویش
به یزدان سپرده تن و جان خویش
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی دارای داراب چهارده سال بود » بخش ۱۰
چو خواهد که باشد به ایوان خویش
نگردد گریزان ز پیمان خویش
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۱۳
وزانجا بیامد سوی خان خویش
همه شب همی ساخت درمان خویش
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۲۲
برآنم که او را سوی خان خویش
برم تا بدارمش چون جان خویش
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۲۳
سکندر بیامد سوی خان خویش
همه شب همی ساخت درمان خویش
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اشکانیان » بخش ۷
کنیزک بیامد به ایوان خویش
به کف برنهاده تن و جان خویش
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اردشیر » بخش ۳
بیاراست جایی به ایوان خویش
که دارد ورا چون تن و جان خویش
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اردشیر » بخش ۱۱
برو مهر داری چو بر جان خویش
چو با داد بینی نگهبان خویش