گنجور

دقیقی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۸

 

ای کرده چرخ تیغ ترا پاسبان ملک

وی کرده جود کفّ ترا پاسبان خویش

تقدیر گوش امر تو دارد ز آسمان

دینار قصد کفّ تو دارد ز کان خویش

دقیقی
 

فردوسی » شاهنامه » هوشنگ » بخش ۳

 

برنجید پس هر کسی نان خویش

بورزید و بشناخت سامان خویش

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۳

 

که خفته به آرام در خان خویش

بر این سان بترسیدی از جان خویش

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۱

 

بیاراست چون بوستان خان خویش

مهان را همه کرد مهمان خویش

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » رزم کاووس با شاه هاماوران » بخش ۳

 

که گر شاه بیند که مهمان خویش

بیاید خرامان به ایوان خویش

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۹

 

ببردی و رفتی سوی خان خویش

بدی شاد یک هفته مهمان خویش

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۹

 

چو آمد به شادی به ایوان خویش

همانگاه شد در شبستان خویش

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی لهراسپ » بخش ۶

 

چو آن مهتر آمد سوی خان خویش

به مهمان بیاراست ایوان خویش

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی لهراسپ » بخش ۱۲

 

یکی منظری پیش ایوان خویش

برآورده چون تخت رخشان خویش

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۳۳

 

فدای تو دارم تن و جان خویش

نخواهم سر و تخت و فرمان خویش

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۱۳

 

همی بود رستم به ایوان خویش

ز خوردن نگه داشت پیمان خویش

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۳۰

 

تهمتن ببردش به ایوان خویش

همی پرورانید چون جان خویش

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی دارای داراب چهارده سال بود » بخش ۵

 

بباشید ایمن به ایوان خویش

به یزدان سپرده تن و جان خویش

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی دارای داراب چهارده سال بود » بخش ۱۰

 

چو خواهد که باشد به ایوان خویش

نگردد گریزان ز پیمان خویش

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۱۳

 

وزانجا بیامد سوی خان خویش

همه شب همی ساخت درمان خویش

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۲۲

 

برآنم که او را سوی خان خویش

برم تا بدارمش چون جان خویش

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۲۳

 

سکندر بیامد سوی خان خویش

همه شب همی ساخت درمان خویش

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اشکانیان » بخش ۷

 

کنیزک بیامد به ایوان خویش

به کف برنهاده تن و جان خویش

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اردشیر » بخش ۳

 

بیاراست جایی به ایوان خویش

که دارد ورا چون تن و جان خویش

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اردشیر » بخش ۱۱

 

برو مهر داری چو بر جان خویش

چو با داد بینی نگهبان خویش

فردوسی
 
 
۱
۲
۳
۶