سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۸
دلا تا کی درین زندان فریب این و آن بینی
یکی زین چاه ظلمانی برون شو تا جهان بینی
جهانی کاندرو هر دل که یابی پادشا یابی
جهانی کاندرو هر جان که بینی شادمان بینی
درو گر جامهای دوزی ز فضلش آستین یابی
[...]
سنایی » طریق التحقیق » بخش ۳۰ - دَعْ نَفْسَکَ وَ تَعال
چشم بگشای تا جهان بینی
وان جهان را به چشم جان بینی
سنایی » طریق التحقیق » بخش ۶۵ - اولئک کالانعام بل هم اضل واُولئک هم الغافلون
رنگ و بویی که در جان بینی
گر همه سود وگر زیان بینی
قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۱۰۷ - در موعظت و نصیحت و تحذیر از دنیا و تذکیر مرگ و تصدیق حشر و نشر گوید
عزیزا چند رنگارنگ این دور جهان بینی
ز دور چرخ در گیتی بهاران و خزان بینی
درین آفت سرا بودن هلاک جان و تن باشد
اگر گوئی به ترک آن نجات جاودان بینی
عروس عز دنیا را طلاقی ده بلا رجعت
[...]
میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۲- سورة البقره » بخش ۱۶۵ - ۵۱ - النوبة الثالثة
بحکمتها قوی پر کن تو مر طاوس عرشی را
که تا زین دامگاه او را نشاط آشیان بینی
و گر زی حضرت قدسی خرامان گردی از عزت
ز دار الملک ربانی جنیبتها روان بینی
میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۳- سورة آل عمران- مدنیة » ۲۹ - النوبة الثالثة
گر از میدان شهوانی سوی ایوان عقل آیی
چو کیوان در زمان خود را به هفتم آسمان بینی
ور امروز اندرین منزل ترا حالی زیانی بد
زهی سرمایه و سودا، که فردا زین زیان بینی!
میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۴- سورة النساء- مدنیة » ۹ - النوبة الثالثة
اگر صد بار در روزی شهید راه حق گردی
هم از گبران یکی باشی چو خود را در میان بینی
تو خود کی مرد آن باشی که دل را بی هوا خواهی
تو خود کی درد آن داری که تن را بیهوان بینی؟
میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۳۶- سورة یس - مکیة » ۳ - النوبة الثالثة
الا تا کی درین زندان فریب این و آن بینی
یکی زین چاه ظلمانی برون شو تا جهان بینی
جهانی کاندرو هر دل که یابی پادشا یابی
جهانی کاندر و هر جان که بینی شادمان بینی
میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۷۹- سورة النازعات- مکیة » النوبة الثالثة
گر امروزم درین منزل ترا حالی زیان باشد
زهی سرمایه و سودا که فردا زین زیان بینی
ور از میدان شهوانی سوی ایوان عقل آیی
چو کیوان در میان خود را به هفتم آسمان بینی
و گر زین حضرت قدسی خرامان گردی از عزّت
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۹
یکی بخرام در بستان که تا سرو روان بینی
دلت بگرفت در خانه برون آتا جهان بینی
چو رفتی سوی بستانها یکی بگذر به گورستان
که گورستان همی گوید بیا تا دوستان بینی
بسی بادام چشمانند به دام مرغ حیرانند
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۵۱ - در هجو
اهل بغداد را زنان بینی
طبقات طبقزنان بینی
هاون سیم زعفران سایان
فارغ از دستهٔ گران بینی
زعفران سای گشته هاونها
[...]
عطار » مختارنامه » باب دهم: در معانی مختلف كه تعلّق به روح دارد » شمارهٔ ۳۱
آنجا که فروغ عالم جان بینی
خورشید و قمر را اثری زان بینی
در عالم جان چو قدسیان خوان بنهند
طاووس فلک را مگس خوان بینی
عطار » مختارنامه » باب نوزدهم: در ترك تفرقه گفتن و جمعیت جستن » شمارهٔ ۲۵
گر یک سرِ موی سرِّ جانان بینی
هر درد که هست عینِ درمان بینی
یک قطره بگیر، خواه بد خواهی نیک
پس لازمِ آن باش، همه آن بینی
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸۴ - در سؤال کردن مرید از حضرت شیخ که شیطان مرا زحمت میدهد و جواب دادن شیخ مرید را فرماید
زمین و آسمان اینجا نبینی
بجز یک جوهری پیدا نبینی
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۷۷
همرنگ جماعت شو تا لذت جان بینی
در کوی خرابات آ تا دردکشان بینی
درکش قدح سودا هل تا بشوی رسوا
بربند دو چشم سر تا چشم نهان بینی
بگشای دو دست خود گر میل کنارستت
[...]
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۶ - استشهاد آوردن حکایت سلطان محمود که امیرانش از حسد میگفتند که چرا پیش سلطان، ایاز از ما مقربتر باشد و دریافتن سلطان ضمیر ایشان و بشکستنِ گوهر شبافروزشان امتحان کردن و ناشکستن ایشان گوهر را و تحسین کردن پادشاه و عاقبت به دست ایاز رسیدن و شکستن ایاز آن گوهر شبافروز را
بیحجابی جمال جان بینی
سِر بنهفته را عیان بینی
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۶۳ - در تفسیر و هو معکم اینما کنتم و نحن اقرب الیه من حبل الورید و فی انفسکم افلا تبصرون و من عرف نفسه فقد عرف ربه و قلوب العارفین خزائن اللّه.
در خس و کس ورا عیان بینی
گاه پیدا و گه نهان بینی
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۶۷ - در بیان آنکه عالم چون کوهی است. و افعال و اقوال آدمیان چون صداها که بشخص وا میگردد بدی را بدی و نیکی را نیکی که انالانضیع اجرمن احسن عملا
چه جهانها که بعد از آن بینی
روی بیچون حق عیان بینی
ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۵١ - ایضاً له
بیا تا عشرت آبادی چو خلد جاودان بینی
چه خلد جاودان کین را بسی خوشتر از آن بینی
خرد نپسندد ار خواند کسی خلدش ز بهر آنک
که تا گشتست این پیدا ز شرم آنرا نهان بینی
یکی هم میتوانش گفت خلد از روی اینمعنی
[...]