گنجور

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۷

 

دریغ عمر که بی روی دوستان بگذشت

چو باد صبح که بر طرف بوستان بگذشت

دریغ سود ندارد چو اختیار از دست

برفت هم چو خدنگی که از کمان بگذشت

بهار عمر جوانی و بی غمی افسوس

[...]

۸ بیت
حکیم نزاری
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۰

 

ترک من دی به رهی مست و خرامان بگذشت

حال چندین دل آسوده ز سامان بگذشت

خلق دریافت به بویش که همو می گذرد

کرد غمازی خود، گر چه که پنهان بگذشت

دیدم آن روی چو خورشید و زدم عطر که تا

[...]

۸ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۰

 

تا از چمن آن سرو خرامان بگذشت

درد دل آزرده ز درمان بگذشت

چون ابر بهار از آنسبب گریانم

کز گلشن ملک آن بت خندان بگذشت

۲ بیت
ابن یمین
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » در مرثیهٔ فرزند دلبند سلطان بخت طاب ثراها » شمارهٔ ۱۱

 

تیر غم هجران تو ازجان بگذشت

دل بود سپر تیر به پیکان بگذشت

چون دید جراحتم طبیب دل گفت

بیچاره تو را درد ز درمان بگذشت

۲ بیت
جهان ملک خاتون
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۲

 

دل سرمست ما ز جان بگذشت

آن معانی ازین بیان بگذشت

در خرابات عشق می گردید

لامکان یافت از مکان بگذشت

دنیی و آخرت به هم بر زد

[...]

۷ بیت
شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۳

 

نعمت الله از این و آن بگذشت

وز خیالات انس و جان بگذشت

عمر او بود همچو آب حیات

خوش روان آمد و روان بگذشت

نود و چهار سال عمر وی است

[...]

۷ بیت
شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۴

 

رمضان آمد و روان بگذشت

بود ماهی به یک زمان بگذشت

گوئیا عمر بود زود برفت

تا که گفتم چنین چنان بگذشت

شب قدری به عارفان بنمود

[...]

۷ بیت
شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۸۶

 

رمضان آمد و روان بگذشت

جان ما بود در زمان بگذشت

شب قدری به ما عطا فرمود

آن معانی از این بیان بگذشت

۲ بیت
شاه نعمت‌الله ولی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۱

 

مگو که ماه رخ او ز گلرخان بگذشت

که این ستاره ز خورشید آسمان بگذشت

فدای دست و کمانش شوم که صید از ذوق

خبر نداشت که تیرش ز استخوان بگذشت

برون کشید مرا مو کشان ز حلقه ذکر

[...]

۵ بیت
اهلی شیرازی
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۷۷

 

یوسف مصر دلم از چه ز کنعان بگذشت

صبح وصلم بدمید و شب هجران بگذشت

از حرم هرکه درآمد بدر دیر مغان

کفر زلف تو بدید از سر ایمان بگذشت

هرکه بگشاد برخسار تو جانا نظری

[...]

۶ بیت
نورعلیشاه
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۷

 

ساقیا خیز که یک نیمه زشعبان بگذشت

باده پیش آر که چون باد بهاران بگذشت

فصل گل میرسد و ماه صیامش از پی

این خزانیست که از نو بگلستان بگذشت

میخور امروز بگلزار که فردا فرداست

[...]

۱۱ بیت
آشفتهٔ شیرازی