ساقیا خیز که یک نیمه زشعبان بگذشت
باده پیش آر که چون باد بهاران بگذشت
فصل گل میرسد و ماه صیامش از پی
این خزانیست که از نو بگلستان بگذشت
میخور امروز بگلزار که فردا فرداست
هر که این صرفه زکف داد پشیمان بگذشت
مژده کز مصر بشیر آمد و آورد پیام
رفت آن صدمه که بر پیر بکنعان بگذشت
اهرمن گو بدهد باز پس آن خاتم ملک
کان قضاهای بد از ملک سلیمان بگذشت
نوبتی نوبت عشرت بزن امشب زطرب
که شب وصل شد و نوبت هجران بگذشت
شب مولود شهنشاه زمان مهدی عصر
که زیمن قدمش خاک زکیوان بگذشت
ماه ثانی عشر آن کز شرف میلادش
بر ملایک زشرف رتبه انسان بگذشت
چند در پرده ای ایشمع ازل پرده بسوز
که بسی تیره بمن آنشب حرمان بگذشت
شرک بگرفت جهان را بکش آن تیغ دو سر
بجهان اسب که دجال بجولان بگذشت
دست آشفته بگیر از سر رحمت ایشاه
آنکه گر غرق گناهست ثناخوان بگذشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ترک من دی به رهی مست و خرامان بگذشت
حال چندین دل آسوده ز سامان بگذشت
خلق دریافت به بویش که همو می گذرد
کرد غمازی خود، گر چه که پنهان بگذشت
دیدم آن روی چو خورشید و زدم عطر که تا
[...]
یوسف مصر دلم از چه ز کنعان بگذشت
صبح وصلم بدمید و شب هجران بگذشت
از حرم هرکه درآمد بدر دیر مغان
کفر زلف تو بدید از سر ایمان بگذشت
هرکه بگشاد برخسار تو جانا نظری
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.