گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

رمضان آمد و روان بگذشت

بود ماهی به یک زمان بگذشت

گوئیا عمر بود زود برفت

تا که گفتم چنین چنان بگذشت

شب قدری به عارفان بنمود

این معانی از آن بیان بگذشت

هر که با ما نشست در دریا

نام را ماند و از نشان بگذشت

میل دنیا و آخرت نکند

هر که بر کوی عاشقان بگذشت

زود بیدار شو در آ در راه

تو بخوابی و کاروان بگذشت

در طریقی که نیست پایانش

نعمت الله از این و آن بگذشت

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۲۶۴ به خوانش سید جابر موسوی صالحی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم