گنجور

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۸

 

گر نه از خاک درت باد صبا می‌آید

صبحدم مشک‌فشان پس ز کجا می‌آید

ای جگرسوختگان عهد کهن تازه کنید

که گل تازه به دلداری ما می‌آید

گل تر را ز دم صبح به شام اندازد

[...]

عطار
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰۵

 

یا رب این بوی که امروز به ما می‌آید

ز سراپرده اسرار خدا می‌آید

بوستان را کرمش خلعت نو می‌پوشد

خستگان را ز دواخانه دوا می‌آید

در نمازند درختان و به تسبیح طیور

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳۷

 

هر کجا بوی خدا می‌آید

خلق بین بی‌سر و پا می‌آید

زانک جان‌ها همه تشنه‌ست به وی

تشنه را بانگ سقا می‌آید

شیرخوار کرمند و نگران

[...]

مولانا
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۵۸۳

 

این چه بویی‌ست که از بادِ صبا می‌آید

وین چه مرغی‌ست که از سویِ سبا می‌آید

قاصدِ حضرتِ لیلی چه خبر می ‌گوید

بویِ پیراهنِ یوسف ز کجا می‌آید

گویی این بادِ دل آویز بدین خوش‌بویی

[...]

حکیم نزاری
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۳۰

 

یارب، این شهره لشکر ز کجا می‌آید؟

که ز عشقش دل خلقی به بلا می‌آید

فتنه جان من خسته دل آمد چشمش

باز بر جان من این فتنه کجا می‌آید؟

باد مشک از سر زلفش بوزید، ای بلبل

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۵

 

یارب این هدهد میمون ز کجا می آید

ظاهر آنست که از سوی سبا می آید

بوی روح از دم جانبخش سحر می شنوم

یا دم عیسوی از باد صبا می آید

از ختن می رسد این نفحه ی مشکین که ازو

[...]

خواجوی کرمانی
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۳

 

بانگ مستان خرابات فنا می آید

راست بشنو،ز سر صدق صفا می آید

دل ما زنده شد از نکهت باد سحری

بوی یوسف زدم باد صبامی آید

روی بر خاک نهم، جامه درانم از شوق

[...]

قاسم انوار
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۴

 

بوی سنبل ز دم باد صبا می آید

خوشدلم هر چه از آن یار بما می آید

عشق می آمد و سرمست و خرامان میگفت:

بر حذر باش! که آشوب و بلا می آید

عالم از نور تجلی الهی پر شد

[...]

قاسم انوار
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۵

 

بوی عشق از نفس باد صبا می آید

شادمانم که ازو بوی ولا می آید

باد از کوی تو می آید و ما خوشوقتیم

غم و اندوه گذشتست و صفا می آید

باد می آید و بر بوی تو جان می بخشد

[...]

قاسم انوار
 

ابن حسام خوسفی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۸

 

یا بوی تو از باد صبا می آید

یا رایحه مشک خطا می آید

یا چین سر زلف تو را بگشادند

یا آهو چین نافه گشا می آید

ابن حسام خوسفی
 

ابن حسام خوسفی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۹

 

این باد معنبر ز کجا می آید

کز نکهت او دم صبا می آید

یا کرد طواف بر ریاحین بهشت

یا از سر زلف یار ما می آید

ابن حسام خوسفی
 

ابن حسام خوسفی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۰

 

گویند همایی به هوا می آید

چون سایه الطاف خدا می آید

گفتم غلطی که گر مرا می آید

کوفست به ویرانی ما می آید

ابن حسام خوسفی
 

خیالی بخارایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۷

 

هردم از جانب او تیغ بلا می‌آید

چه بلاهاست کز او بر سرِ ما می‌آید

نیست خالی ز هوایِ تو غم‌آبادِ دلم

خانه‌ای را که تو سازی به هوا می‌آید

صدف گوهر وصل تو نه تنها دل ماست

[...]

خیالی بخارایی
 

صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۵۰

 

بوی سنبل ز دم باد صبا می آید

خوش دلم هر چه از آن یار به ما می آید

صوفی محمد هروی
 

صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۵۰

 

بوی حلوای تر این دم ز کجا می آید

که مشام من از آن بو به نوا می آید

تکه گوشت نهادم به دهن دل گفتا

شاه بنگر که به سر وقت گدا می آید

می رسد کاسه اکرای عدس، نان تنک

[...]

صوفی محمد هروی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۰

 

دوستان می‌روم از خود که صبا می‌آید

بگذارید ببینم ز کجا می‌آید

بر دلم دست نگارین که نهاده‌ست، که باز

به مشامم ز نفس بوی حنا می‌آید

جلوه‌ام بر سر خار است و چو دست گلچین

[...]

سلیم تهرانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۲۱

 

بوی دل از نفس باد صبا می‌آید

می‌توان یافت کز آن زلف دوتا می‌آید

بی‌قناعت نتوان شد به سعادت مشهور

این صفیری است که از بال هما می‌آید

ناله و خنده این باغ به هم پیچیده است

[...]

صائب تبریزی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۳۴

 

یاد چشمت چو به سیر دل ما می آید

نفس از سینه به لب مست حیا می آید

مومیایی است بهار آفت بیدردان را

عضو در رفته زنجیر به جا می آید

تا کجا گم شده در دشت بلا مجنونی

[...]

اسیر شهرستانی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۷

 

از کوی تو چون باد صبا می‌آید

بویش به مشامم آشنا می‌آید

خون دل ما ریخته روزی آنجا

کز خاک درت، بوی وفا می‌آید

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۸

 

پیکی که ز کوی یار ما می‌آید

جان‌بخش‌تر از باد صبا می‌آید

حرفش چو به گوشم آشنا می‌آید

گیرم که نگوید از کجا می‌آید!

آذر بیگدلی
 
 
۱
۲