گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۷ - سرزنش کردن موبد ویس را

 

به بهروزی بداده بخت کامش

که خود بهروز شیرو بود نامش

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۴ - آمدن رامین به دز اشکفت دیوان پیش ویس

 

نه دل بگرفت رامین را ز رامش

نه ویسه سیر گشت از ناز و کامش

فخرالدین اسعد گرگانی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۰

 

آن بت که بهین لفظ بود دشنامش

از حسن و لطافتست هفت اندامش

آن بد که نمود بنده را بادامش

بنمود بجنگ هفتخوان هم نامش

قطران تبریزی
 

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۶ - در مدح بهرامشاه

 

مست گشتم ز لطف دشنامش

یارب آن می بهست یا جامش

عنبرش خلق و زلف هم خلقش

حسنش نام و روی هم نامش

دل به چین رفت و بازگشت و ندید

[...]

سنایی
 

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۱۷ - هم در مدح اتسز گوید

 

شهی که نقش نگین جلال شد نامش

همه ملوک زمانه اسیر در دامش

خدایگان جهان، شاه شیردل اتسز

که شیر چرخ بترسد ز شیر اعلامش

جمیل گشت معالی بحسن اقبالش

[...]

وطواط
 

حمیدالدین بلخی » سفرنامهٔ منظوم » آغاز کتاب

 

نی که از بیم خوی خودکامش

باد را راه نیست بر بامش

حمیدالدین بلخی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۱۲

 

جدلی فلسفی است خاقانی

تا به فلسی نگیری احکامش

فلسفه در جدل کند پنهان

وانگهی فقه برنهد نامش

مس بدعت به زر بیالاید

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱ - در وعظ و حسن تخلص به نعت پیغمبر اکرم و تخلص به مدح ناصر الدین ابراهیم

 

ابو اسحق ابراهیم کاندر جنب انعامش

به یک ذره نمی‌سنجد سپهر و هفت اجرامش

بدان ژنده که او دارد طراز خلعت است آری

که نفس زندهٔ پخته است زیر ژندهٔ خامش

به طفلی بت شکست از عقل در بتخانهٔ شهوت

[...]

خاقانی
 
 
۱
۲
۳
۱۱
sunny dark_mode