کنون گر بیازاریم کام توست

وگر خود ببخشاییم نام توست

بر روی دهر داغ غلامی به نام توست

هر محنتی که هست مرا از غلام توست

ماه بر گردون گردان پاسبان بام توست

عاشق نام توام تا ماه خوبان نام توست

اگر غالب از دایره نام توست

شمار ظفر در سرانجام توست

طراز سخن سکهٔ نام توست

بقای ابد جرعهٔ جام توست

ای اختری، که شاه کواکب غلام توست

این رجعت تو، حاصل صد انتقام توست

قدرت بلند باد، که بر قدر روزگار

اقبال تو بهینه لباس کرام توست

شاید، اگر نهیم بشکرانه درمیان

[...]

هم از بخت فرخنده فرجام توست

که تاریخ سعدی در ایام توست

ای من غلام آنکه غلام غلام توست

در آرزوی جرعه ی جام مدام توست

جام جهان نمای جم و چشمه ی خضر

گر راست بشنوند زمن عکس جام توست

بر مقدم تو گر برود گو برو سرم

[...]

ای خواجه‌ای که خسرو گردون غلام توست

بر منظر دَنی فَتَدَلیّ مقام توست

تا دور روزگار بود دور دور تو

تا نام کاینات بود نام نام توست

چندان که عقل راه برد احترام تو

[...]

همه دفتر فضل و انعام توست

مفصل شده نسخه نام توست

آتش افروز شکر شیرینی پیغام توست

زخم پیرای ملاحت تلخی دشنام توست

سبزه ای کز آتش یاقوت فرسای کلیم

می زند جوش طراوت، خط عنبر فام توست

ابر سیرابی که بر خارا کند گوهر نثار

[...]

هر کریمی جرعه نوش جام توست

ریزه خوار سفره ی انعام توست

همرهت زآغاز تا انجام توست

همدم صبح و انیس شام توست

عشق اگر آمد جهان بر کام توست

سکّۀ دولت همه بر نام توست

زین سخن بگذر که دور از نام توست

گفت دین در نزد حق اسلام توست

کوه ها اندیشه های خام توست

اندر این کشتی درآ ، کآرام توست

ما را هوای باده یاقوت‌فام توست

ساقی ببخش بوسه، که آن می به جام توست

ما همچو سکه زر خالص گداختیم

دریاب ای که سکه خوبی به نام توست

مرغ دلم، ز حلقه زلفت رها مباد

[...]

قفس کالبد وین جهان دام توست

درین هر دو کی جای آرام توست؟