ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۹۰
ما جز به غم عشق تو سر نفرازیم
تا سر داریم در غمت دربازیم
گر تو سر ما بی سر و سامان داری
ماییم و سری در قدمت اندازیم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵ - گفتار اندر گرفتن سلطان شهر اصفهان را
که ما از چیز مردم بی نیازیم
به داد و دین همی گردن فرازیم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۳ - نالیدن ویس از رفتن رامین و از دایه چاره خواستن
چو او آید یکی چاره بسازیم
که موبد را به بدروزی بتازیم
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷ - در ستایش طغرل ارسلان
نیامد وقت آن کاو را نوازیم؟
ز کار افتادهای را کار سازیم؟
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۶ - اندرز و سوگند دادن مهینبانو شیرین را
به شیرین گفت هین تا رخش تازیم
بر این پهنه زمانی گوی بازیم
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۶ - رای زدن خسرو در کار فرهاد
که با این مرد سودایی چه سازیم
بدین مهره چگونه حقه بازیم
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۴۱ - غزل خواندن مجنون نزد لیلی
بیمهره و دیده، حُقه بازیم
بیپا و رکیب رخش تازیم
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۶ - نشستن بهرام روز شنبه در گنبد سیاه و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم اول
خیز تا ترکوار در تازیم
هندوان را در آتش اندازیم
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۷ - نشستن بهرام روز یکشنبه در گنبد زرد و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم دوم
به که ما نیز راستی سازیم
تیر بر صید راست اندازیم
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۲ - نشستن بهرام روز آدینه در گنبد سپید و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم هفتم
کامشب این جایگه وطن سازیم
از تو با کار کس نپردازیم
عطار » مختارنامه » باب پنجم: در بیان توحید به زبان تفرید » شمارهٔ ۵
با خویش همیشه عشقِ خود میبازیم
وز خویشتن و جمالِ خود مینازیم
از خویش چو هیچ کس دگر نیست پدید
یک لحظه به هیچ کس نمیپردازیم
عطار » الهی نامه » بخش بیست و دوم » (۴) حکایت آن طفل که با مادر ببازار آمد و گم شد
بدو گفتند پس با تو چه سازیم
که تو میسوزی و ما میگدازیم
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۲ - پرسش از بایزید بسطامی که حق را کجا توان دید (ادامه)
دوئی منگر که ما بیچون رازیم
که یک پنهان خود را مینوازیم
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۱۱
ما جز به غم عشق تو سرنفرازیم
تا سرداریم در غمت سربازیم
گر تو سرما بی سر و پایان داری
ماییم و سری، در قدمت اندازیم
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۱۵
آن وقت آمد که ما به تو پردازیم
مرجان ترا خانهٔ آتش سازیم
تو کان زری میان خاکی پنهان
تا صاف شوی در آتشت اندازیم
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۹۱۸
مست و لایعقل و دردی کش و خم پردازیم
رند و شوریده و دیوانه و شاهد بازیم
شهر بیفتنه نباشد زِچو ما شیفتگان
که بتی میشکنیم و دگری میسازیم
زاهدان را به چه زادند و چه میپروردند
[...]
حکیم نزاری » ادبنامه » باب دوازدهم - در تضرّع و خاتمت کتاب » بخش ۱
که بگذاردم گر تو بنوازیم؟
که برداردم گر تو بندازیم؟
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۲۹ - خبر یافتن مجنون دردمند، از بیماری لیلی، و از حلقهٔ سگان بیابان زنجیر گسستن، و به حلقه زدن در لیلی آمدن، و از پیش جنازهٔ لیلی را در حلقهٔ رحیل دیدن، و نثار شاهانه از دیده ریختن، و به موافقت محفه عروس، سوی شبستان لحد، بر عزم خلوت صحیحه روان شدن
بی پردهٔ خلق، جلوه سازیم
بی طعنهٔ خصم، عشق بازیم
ابن یمین » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ٩ - مثنوی مجلس افروز
جان خود را فدای او سازیم
سر خود را بپای او بازیم
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۸۵ - هنرنمائی جمشید و شادیشاه در حضور خورشید و افسر
به میدان ارادت اسب تازیم
به چوگان سعادت گوی بازیم