مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۹۳
هر شب که مرا درد تو بیدار کند
بر عهد بدت زمانه اقرار کند
روزی دو سه در کشتن من سعی مکن
بگذار که خود فراقت این کار کند
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۷
یار باید که هر چه یار کند
بر مراد خود اختیار کند
زینهار از کسی که در غم دوست
پیش بیگانه زینهار کند
بار یاران بکِش که دامنِ گل
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۷۳
هر که دل با غم تو یار کند
تیغ را بر سر اختیار کند
هر کسی را محل کجا که قدم
در ره عشق استوار کند
چون تو برقع برافگنی، ایام
[...]
اوحدی » جام جم » بخش ۲۲ - دور اول در مبدا آفرینش
گر چه هر یک چنین مدار کند
چون به وحدت رسید، فرار کند
اوحدی » جام جم » بخش ۱۰۶ - در تحقیق دل و نفس به مذهب اهل سلوک
هر که بر فرج ازین حصار کند
با ملک دست در کنار کند
اوحدی » جام جم » بخش ۱۱۹ - در ذکر معاد و تجرد کلی
عقل و جان بر فلک گذار کند
استخوان بر فلک چکار کند؟
اوحدی » جام جم » بخش ۱۱۹ - در ذکر معاد و تجرد کلی
آب ازین سنگ اگر گذار کند
چون به مرکز رسد قرار کند
ابن یمین » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ٩ - مثنوی مجلس افروز
عشق افشای سر یار کند
عشق منصور را بدار کند
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۱
کسی که پشت بر آن روی چون نگار کند
باختیار هلاک خود اختیار کند
نه رای آنکه دلم دل زیار برگیرد
نه روی آنک تنم پشت بر دیار کند
ز روزگار هر آن محنتم که پیش آمد
[...]