گنجور

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۷

 

با بخت در عتابم و با روزگار هم

وز یار در حجابم و از غم‌گسار هم

بر دوستان نکالم و بر اهلبیت نیز

بر آسمان وبالم و بر روزگار هم

اندر جهان منم که محیط غم مرا

[...]

خاقانی
 

عطار » مظهرالعجایب » بخش ۱۷ - نقل سخنی از شیخ عبدالله خفیف شیرازی معروف بشیخ کبیر

 

من نیم دکان و دکّاندار هم

همچو خارج با سر و افسار هم

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش دوم » بخش ۹ - الحكایة ‌و التمثیل

 

زانکه من دررفته ام بسیار هم

کرده ام چون تو بسی این کار هم

عطار
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۷۲۴

 

دل برفت از دست ما تنها نه دل دلدار هم

سینه از داغ جدانی خسته و انگار هم

آخر آمد روز وصل و روزگار عیش نیز

چشم خوابانید بخت و دولت بیدار هم

گر بگویم پیش باران درد بی باری خویش

[...]

کمال خجندی
 

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۲

 

دیدار شد مُیَسَّر و بوس و کنار هم

از بَخت شُکر دارم و از روزگار هم

زاهد برو که طالع اگر طالعِ من است

جامم به دست باشد و زلفِ نگار هم

ما عیب کس به مستی و رندی نمی‌کنیم

[...]

حافظ
 

صوفی محمد هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴

 

عید صیام آمد، موسم نوبهار هم

وصل نگار باید و باده خوشگوار هم

یار سپاه غمزه را چون به در آرد از حجاب

لشکر صد پیاده را بشکند و سوار هم

چشم تو کشت خلق را، رحم کن ای نگار من

[...]

صوفی محمد هروی
 

صوفی محمد هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵

 

دارم دلی شکسته و جان فگار هم

در سر خیال باده و سودای یار هم

از وی جدا فکند مرا چرخ دون نواز

چون او نساخت آه به من روزگار هم

خواهی چو یار را، به جفای رقیب ساز

[...]

صوفی محمد هروی
 

صوفی محمد هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶

 

دارم دلی شکسته و جان فگار هم

در سر خیال باده و سودای نار هم

از وی جدا فکند مرا چرخ دون نواز

چون او نساخت آه به من روزگار هم

خواهی چو یار را به جفای رقیب ساز

[...]

صوفی محمد هروی
 

صوفی محمد هروی » ده نامه » بخش ۲ - در صفت عاشق شدن جوانی

 

بی کس و بی مونس و بی یار هم

شب همه شب دیده بیدار هم

صوفی محمد هروی
 

صوفی محمد هروی » ده نامه » بخش ۱۸ - نامه ششم

 

روی به دیوار و غم یار هم

روز و شبان دیده بیدار هم

صوفی محمد هروی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۶۴۲

 

ای دلم از تو غرق خون دیده اشکبار هم

بی تو ز اشک لاله گون چهره پر و کنار هم

وعده آمدن مده غصه هجر بس مرا

بر سر آن فزون مکن محنت انتظار هم

تاب نیاورد تنت گر نه پی لباس تو

[...]

جامی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۳

 

از عشق یار خوشم از حسن یار هم

زان می مدام مستم و زان میگسار هم

او جلوه مینماید و من میروم ز خود

از خویش شکر دارم و از لطف یار هم

هرکس که دید جلوه‌اش از خویش شد تهی

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۴

 

دردم ز حد فزون شد و غم بیشمار هم

آه از فلک برون شد اشک از کنار هم

با ما ببین که عشق چها کرد و میکند

از دل ببرد طاقت و از جان قرار هم

دل پا کشید از دو جهان بر امید و صل

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۵

 

از بخت شکوه دارم و از دست یار هم

از دست خویش نالم و دست نگار هم

از صد هزار دل ننوازد یکی بلطف

گر جان کنند در قدم آن نثار هم

یکبار پرسشی بغلط هم نمیکند

[...]

فیض کاشانی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۱

 

بوده بسی سال چنین یار هم

زیسته خشنود ز دیدار هم

آذر بیگدلی
 

قائم مقام فراهانی » منشآت » رساله‌ها » رساله عروضیه

 

دور زمانه دشمنم گردش چشم یار هم

یار کمر بقتل من بسته و روزگار هم

قائم مقام فراهانی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۱

 

بخت سیه به کین من، چشم سیاه یار هم

حادثه در کمین من، فتنهٔ روزگار هم

از مژه ترک مست من صف زده بر شکست من

کار بشد ز دست من، چارهٔ نظم کار هم

ساقی از این مقام شد، صبح نشاط شام شد

[...]

فروغی بسطامی