با بخت در عتابم و با روزگار هم
وز یار در حجابم و از غمگسار هم
بر دوستان نکالم و بر اهلبیت نیز
بر آسمان وبالم و بر روزگار هم
اندر جهان منم که محیط غم مرا
پایان پدید نیست چه پایان کنار هم
حیرانم از سپهر چه حیران؟ که مست نیز
محرومم از زمانه، چه محروم؟ خوار هم
روزم به غم فروشد، لابل که عمر نیز
حالم بهم برآمد لابل که کار هم
کس را پناه چون کنم و راز چون دهم
کز اهل بینصیبم و از راز دار هم
بر بوی همدمی که بیابم یگانه رنگ
عمرم در آرزو شد و در انتظار هم
امروز مردمی و وفا کیمیا شده است
ای مرد کیمیا چه؟ که سیمرغوار هم
بر مردم اعتماد نمانده است در جهان
گفتی که اعتماد، مگو زینهار هم
گویند کار طالع خاقانی از فلک
امسال بد نبود، چو امسال، پار هم
با این همه به دولت احمد در این زمان
سلطان منم بر اهل سخن، کام کار هم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دیدار شد میسر و بوس و کنار هم
از بخت شکر دارم و از روزگار هم
زاهد برو که طالع اگر طالع من است
جامم به دست باشد و زلف نگار هم
ما عیب کس به مستی و رندی نمیکنیم
[...]
دارم دلی شکسته و جان فگار هم
در سر خیال باده و سودای یار هم
از وی جدا فکند مرا چرخ دون نواز
چون او نساخت آه به من روزگار هم
خواهی چو یار را، به جفای رقیب ساز
[...]
از عشق یار خوشم از حسن یار هم
زان می مدام مستم و زان میگسار هم
او جلوه مینماید و من میروم ز خود
از خویش شکر دارم و از لطف یار هم
هرکس که دید جلوهاش از خویش شد تهی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.