گنجور

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۳ - مدح ملک ارسلان

 

روی بهار تازه همه پرنگار بین

خیز ای نگار و می ده و روی نگار بین

در مرغزار خوبی هر لاله زار بین

وز لاله زار رتبت هر مرغزار بین

مسعود سعد سلمان
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و چهارم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل

 

جمله را یک رنگ و یک مقدار بین

مار مهره بین نه مهره ماربین

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۰ - حكایت استاد نقاش

 

پرده بردار و بیا اسرار بین

هر دم از نوعی دگر گفتار بین

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۵ - رسیدن سالك با پرده پنجم

 

معنی و ترکیب این گفتار بین

هر دم از نوعی دگر اسرار بین

عطار
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۵۷

 

یار شو و یار بین دل شو و دلدار بین

در پیِ سرو روان چشمه و گلزار بین

برجه و کاهل مباش در ره عیش و معاش

پیشکشی کن قماش رونق تجار بین

جمله‌ی تجارِ ما، اهل دل و انبیا

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۹ - گمان بردن کاروانیان که بهیمهٔ صوفی رنجورست

 

صد هزار ابلیس لا حول آر بین

آدما ابلیس را در مار بین

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۳۸ - پرسیدن موسی از حق سر غلبهٔ ظالمان را

 

جنگ حمالان برای بار بین

این چنین است اجتهاد کاربین

مولانا
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۲۳

 

ای ز بهشت بی خبر رونق نو بهار بین

رونق نو بهار چه جنت آشکار بین

مریم باغ حامله عیسی غنچه در چمن

مرده زنده دیده ای معجز نوبهار بین

بید کشیده از میان تیغ چو آب و لاله را

[...]

حکیم نزاری
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۸۸

 

هجران آن صنم گلعذار بین

وز خون دیده روی جهان لاله زار بین

کارم ز غم خراب و به دل بار هجر یار

از روزگار سفله مرا کار و بار بین

ای دل چو زلف یار پریشانیت چه سود

[...]

جهان ملک خاتون
 

نظام قاری » دیوان البسه » مخیّل‌نامه (در جنگ صوف و کمخا) » بخش ۳ - آغاز داستان

 

در ابریشم چنگم اسرار بین

در اوتار او از من آثار بین

نظام قاری
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » سرداریه » غزلیات » شمارهٔ ۲۳

 

بر دهان اندر همی... زلف یار بین

مار ماه او بار دیدی ماه مار او بار بین

تا به دام اندر کشد ایمان و کفر از خال و زلف

آن رخ... را هم سبحه هم زنار بین

گرنه در خوابی از آن... چشم نیم مست

[...]

یغمای جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۴۶

 

بگشای چشم و قافله را در گذار بین

ما را چو عمر از در خود ره‌سپار بین

از سینه‌ها خروش به جای جرس شنو

از دیده‌ها سرشک به جای قطار بین

این بسته را پیاده نگر بر رکاب عیش

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۴۷

 

برخیز و وضع حال من از روزگار بین

با صد جهان شکنجه و دردم دچار بین

با آنکه در زمانه خود امروز مرکزم

بیرون در ز دایره‌ام حلقه‌وار بین

گه از رضا چو تن به زمین با سکون نگر

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۴۶

 

بگشای چشم و قافله را در گذار بین

ما را چو عمر از در خود ره‌سپار بین

از سینه‌ها خروش به جای جرس شنو

از دیده‌ها سرشک به جای قطار بین

این بسته را پیاده نگر بر رکاب عیش

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۴۷

 

برخیز و وضع حال من از روزگار بین

با صد جهان شکنجه و دردم دچار بین

با آنکه در زمانه خود امروز مرکزم

بیرون در ز دایره‌ام حلقه‌وار بین

گه از رضا چو تن به زمین با سکون نگر

[...]

صفایی جندقی
 
 
۱
۲