گنجور

 
جهان ملک خاتون

هجران آن صنم گلعذار بین

وز خون دیده روی جهان لاله زار بین

کارم ز غم خراب و به دل بار هجر یار

از روزگار سفله مرا کار و بار بین

ای دل چو زلف یار پریشانیت چه سود

از ما مبین تو این همه از روزگار بین

ای باده نوش، مستی شب را مبین دمی

یک لحظه با خود آی و صبوح خمار بین

در فصل نوبهار و همه رنگ مختلف

در بوستان ز صانع پروردگار بین

از آب تلخ و شور که در بحر ممکنست

اندر دل صدف تو دُر شاهوار بین

یارب مبین گناه من و حال آن مپرس

از روی مرحمت به من شرمسار بین

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
مسعود سعد سلمان

روی بهار تازه همه پرنگار بین

خیز ای نگار و می ده و روی نگار بین

در مرغزار خوبی هر لاله زار بین

وز لاله زار رتبت هر مرغزار بین

صفایی جندقی

بگشای چشم و قافله را در گذار بین

ما را چو عمر از در خود ره‌سپار بین

از سینه‌ها خروش به جای جرس شنو

از دیده‌ها سرشک به جای قطار بین

این بسته را پیاده نگر بر رکاب عیش

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از صفایی جندقی
صغیر اصفهانی

در باغ رو طراوت فصل بهار بین

آثار صنع حضرت پروردگار بین

سرو سهی بجلوه لب جویبار بین

خندان دهان غنچه بدامان خار بین

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه