فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام نوزده سال بود » پادشاهی بهرام نوزده سال بود
توانگرتر آن کو دلی راد داشت
درم گرد کردن به دل باد داشت
عطار » منطقالطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان
قرب صد تصنیف در دین یاد داشت
حفظ قرآن را بسی استاد داشت
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۱۵ - آغاز کتاب سامنامه - از گفتار افصحالمتکلمین خواجوی کرمانی رحمهالله علیه
مگر بلبل از غنچه بیداد داشت
ز دلتنگیش بانگ و فریاد داشت
کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۹
کوهکن تعلیم خارا سفتن از استاد داشت
هر چه کردار از کاوش مژگان شیرین یاد داشت
کوه طاقت بودم اما تا فراقت رو نمود
هر سو مویم تو گوئی تیشه فرهاد داشت
تخم اشکی از برای دیده ما واگذار
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۲۴
زان لب شیرین که در هر گوشه صد فرهاد داشت
بوسه ای برد از میان ساغر که صد فریاد داشت
بعد ایامی که درهای اجابت باز شد
آه در دل همچو جوهر ریشه در فولاد داشت
سازگاری چرخ را با من نبود از راه لطف
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۲۵
بی تو امشب هر سر مویم جدا فریاد داشت
هر رگم در آستین صد نشتر فولاد داشت
ذوق خاموشی زبانم را به حرف آورده بود
این جرس را اشتیاق پنبه بر فریاد داشت
من که دارم سنگ بردارد ز پیش راه من؟
[...]
جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۲
یاد ایامی که جوش گل دلم را شاد داشت
با هزاران بود افغانی که صد فریاد داشت
مشق بیتابی رسانیدم ز فیض اضطراب
دل تپیدنها خواص سیلی استاد داشت
صورت او بسکه شب بر پرده های دل نگاشت
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱۰
جز خموشی هرکه دل بر ناله و فریاد داشت
شمع خود را همچو نی در رهگذار باد داشت
ای خوش آن عهدیکه در محراب چشم انتظار
اشک ما همگردشی چون سبحهٔ زهاد داشت
صید ما را حلقهٔ دام بلا شد عافیت
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱۱
حیرتم عمری به امید ندامت شاد داشت
جانکنیها، ریشهای در تیشهٔ فرهاد داشت
دل بهکلفت سخت مجبوراست از قسمت مپرس
آه از آن آیینهکز جوش نفس امداد داشت
بیتو در ظلمت سرای جسمکی بودی فروغ
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۰۲
دامن فشاند و شمع مزارم به باد داشت
گویا همان شکایت عاشق به یاد داشت
چشم سفید گشته، مرا صبح وصل شد
از بس وفا به وعده او اعتماد داشت
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۵۸ - عشق و جان بازی پروانه در پای شمع
عشق از پروانه باید یاد داشت
ورنه خود از عاشقی آزاد داشت