گنجور

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام نوزده سال بود » پادشاهی بهرام نوزده سال بود

 

توانگرتر آن کو دلی راد داشت

درم گرد کردن به دل باد داشت

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی شیرویه » بخش ۱

 

به جنگ اندرون گرز پولاد داشت

همه دل پر از آتش و باد داشت

فردوسی
 

عطار » منطق‌الطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان

 

قرب صد تصنیف در دین یاد داشت

حفظ قرآن را بسی استاد داشت

عطار
 

وحشی بافقی » خلد برین » بخش ۲ - آغاز سخن

 

خانه پر از گنج خداداد داشت

عالمی از گنج خود آباد داشت

وحشی بافقی
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۹

 

کوهکن تعلیم خارا سفتن از استاد داشت

هر چه کردار از کاوش مژگان شیرین یاد داشت

کوه طاقت بودم اما تا فراقت رو نمود

هر سو مویم تو گوئی تیشه فرهاد داشت

تخم اشکی از برای دیده ما واگذار

[...]

کلیم
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۲۴

 

زان لب شیرین که در هر گوشه صد فرهاد داشت

بوسه ای برد از میان ساغر که صد فریاد داشت

بعد ایامی که درهای اجابت باز شد

آه در دل همچو جوهر ریشه در فولاد داشت

سازگاری چرخ را با من نبود از راه لطف

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۲۵

 

بی تو امشب هر سر مویم جدا فریاد داشت

هر رگم در آستین صد نشتر فولاد داشت

ذوق خاموشی زبانم را به حرف آورده بود

این جرس را اشتیاق پنبه بر فریاد داشت

من که دارم سنگ بردارد ز پیش راه من؟

[...]

صائب تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۲

 

یاد ایامی که جوش گل دلم را شاد داشت

با هزاران بود افغانی که صد فریاد داشت

مشق بیتابی رسانیدم ز فیض اضطراب

دل تپیدنها خواص سیلی استاد داشت

صورت او بسکه شب بر پرده های دل نگاشت

[...]

جویای تبریزی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱۰

 

جز خموشی هرکه دل بر ناله و فریاد داشت

شمع خود را همچو نی در رهگذار باد داشت

ای خوش آن عهدی‌که در محراب چشم انتظار

اشک ما هم‌گردشی چون سبحهٔ زهاد داشت

صید ما را حلقهٔ دام بلا شد عافیت

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱۱

 

حیرتم عمری به امید ندامت شاد داشت

جان‌کنیها، ریشه‌ای در تیشهٔ فرهاد داشت

دل به‌کلفت سخت مجبوراست از قسمت مپرس

آه از آن آیینه‌کز جوش نفس امداد داشت

بی‌تو در ظلمت سرای جسم‌کی بودی فروغ

[...]

بیدل دهلوی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۰۲

 

دامن فشاند و شمع مزارم به باد داشت

گویا همان شکایت عاشق به یاد داشت

چشم سفید گشته، مرا صبح وصل شد

از بس وفا به وعده او اعتماد داشت

حزین لاهیجی
 

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۵۸ - عشق و جان بازی پروانه در پای شمع

 

عشق از پروانه باید یاد داشت

ورنه خود از عاشقی آزاد داشت

ملا احمد نراقی