حیرتم عمری به امید ندامت شاد داشت
جانکنیها، ریشهای در تیشهٔ فرهاد داشت
دل بهکلفت سخت مجبوراست از قسمت مپرس
آه از آن آیینهکز جوش نفس امداد داشت
بیتو در ظلمت سرای جسمکی بودی فروغ
پرتو مهرتو این ویرانه را آباد داشت
لخت دل را سد راه نالهکردن مشکل است
دست رد از برگگل نتوان به روی باد داشت
پیش ازآنکاندیشهٔ دام و قفس زهزن شود
طایر ما آشیان در خاطر صیاد داشت
عالمی بر باد رفت و ریشهٔ عجزم بجاست
ناتوانی بر مزاجم جوهر فولاد داشت
آنچه بر دل رفت از یاد برهمن زادهای
کافرمگر هیچکافر این قیامت یاد داشت
بردهام تا جلوهای نقب خرابیهای دل
این عمارت جای خشت آیینه دربنیاد داشت
یاد ایامی که در صحرای پرشور جنون
همچو موج سیل نقش پای من فریاد داشت
انتخابکلک صنع از حسن خطکردیم سیر
بیت ابرو درازل هرمصرع آن صاد داشت
یأس مطلب نالهٔ ما را نفسفرسا نکرد
بیبری این سرو را از ریشه هم آزاد داشت
بسکه پیکان بود بیدل غنچهٔ اینگلستان
زهرخند زخم چونگل خاطر ما شاد داشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کوهکن تعلیم خارا سفتن از استاد داشت
هر چه کردار از کاوش مژگان شیرین یاد داشت
کوه طاقت بودم اما تا فراقت رو نمود
هر سو مویم تو گوئی تیشه فرهاد داشت
تخم اشکی از برای دیده ما واگذار
[...]
زان لب شیرین که در هر گوشه صد فرهاد داشت
بوسه ای برد از میان ساغر که صد فریاد داشت
بعد ایامی که درهای اجابت باز شد
آه در دل همچو جوهر ریشه در فولاد داشت
سازگاری چرخ را با من نبود از راه لطف
[...]
یاد ایامی که جوش گل دلم را شاد داشت
با هزاران بود افغانی که صد فریاد داشت
مشق بیتابی رسانیدم ز فیض اضطراب
دل تپیدنها خواص سیلی استاد داشت
صورت او بسکه شب بر پرده های دل نگاشت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.