زان لب شیرین که در هر گوشه صد فرهاد داشت
بوسه ای برد از میان ساغر که صد فریاد داشت
بعد ایامی که درهای اجابت باز شد
آه در دل همچو جوهر ریشه در فولاد داشت
سازگاری چرخ را با من نبود از راه لطف
چند روزی بهر ویرانی مرا آباد داشت
دل ز هر آواز پا می ریخت در دامن مرا
تا درین وحشت سرا عیدم مبارکباد داشت
پخته چندین خام را نتوان به آسانی نمود
تاک در یک آستین صد سیلی استاد داشت
مهر لب شد حیرت رخسار آتشناک او
چون سپند آن خال مشکین ورنه صد فریاد داشت
گشت صائب رزق ما از خامه معنی نگار
بهره ای کز نقش شیرین تیشه فولاد داشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیباییهای عشق و دلدادگی اشاره میکند و از لب شیرین معشوق، بوسهای را که صدها فریاد را در دل دارد، یاد میکند. پس از مدتی که درهای اجابت باز میشود، شاعری به دردی عمیق دچار میشود. او احساس میکند که چرخ زمان با او سازگاری ندارد و روزهایی که باید برایش آباد باشند، به ویرانی تبدیل شدهاند. دلش تحت تأثیر هر صدا و آوا در حال ریزش است و این وحشت برایش به نوعی عید به شمار میرود. شاعر به مشکلات عشق اشاره میکند و میگوید که نمیتوان ساده به دل خاموشی تبدیل شد. در نهایت، زیبایی معشوق در چهرهاش حیرتانگیز است و شاعر از تأثیر عشق در زندگی خود سخن میگوید که مانند تیشهای به سختی فولاد در وجودش نقش بسته است.
هوش مصنوعی: از لب شیرینی که در هر نقطهاش داستانهای عاشقانه و دلیری وجود داشت، بوسهای گرفت که از میان جامی که پر از احساسات و نالهها بود، برمیخاست.
هوش مصنوعی: بعد از مدتی که درهای طلب و دعا به روی من گشوده شد، حسرت و اندوهی در دل داشتم که مانند جوهری عمیق و محکم در فولاد نفوذ کرده بود.
هوش مصنوعی: من با چرخ روزگار نتوانستم سازگار شوم، اما مهربانیاش چند روزی باعث شد تا ویرانیام را به آبادانی تبدیل کند.
هوش مصنوعی: دل من با هر صدایی به تپش درمیآمد و در آغوشم میریخت، به طوری که در این فضای ترسناک، احساس جشن و شادی میکردم.
هوش مصنوعی: نمیتوان به سادگی افرادی که هنوز نادان و ناپختهاند را به درجهای از کمال و مهارت رساند، چرا که برای این کار نیاز به تلاش و وقت فراوانی است. مانند این است که در یک آستین، آثار زیادی از سیلیها و ضربهها وجود دارد که نشاندهنده زحمات زیاد است.
هوش مصنوعی: لبان او مانند خورشیدی میدرخشید و چهرهاش زیبا و سوزان بود، به گونهای که خال سیاه او مانند آتش در دل مینشست. اگر این زیبایی و جذابیت نبود، صدای فریادهای عاشقانه در دل من بلند میشد.
هوش مصنوعی: رزق ما از قلم و کلامی که به زیبایی تصویر میکند به دست میآید، چون حکایت میکند که نقشهای دلانگیز، بر ابزاری سخت و محکم تاثیر میگذارند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کوهکن تعلیم خارا سفتن از استاد داشت
هر چه کردار از کاوش مژگان شیرین یاد داشت
کوه طاقت بودم اما تا فراقت رو نمود
هر سو مویم تو گوئی تیشه فرهاد داشت
تخم اشکی از برای دیده ما واگذار
[...]
بی تو امشب هر سر مویم جدا فریاد داشت
هر رگم در آستین صد نشتر فولاد داشت
ذوق خاموشی زبانم را به حرف آورده بود
این جرس را اشتیاق پنبه بر فریاد داشت
من که دارم سنگ بردارد ز پیش راه من؟
[...]
یاد ایامی که جوش گل دلم را شاد داشت
با هزاران بود افغانی که صد فریاد داشت
مشق بیتابی رسانیدم ز فیض اضطراب
دل تپیدنها خواص سیلی استاد داشت
صورت او بسکه شب بر پرده های دل نگاشت
[...]
حیرتم عمری به امید ندامت شاد داشت
جانکنیها، ریشهای در تیشهٔ فرهاد داشت
دل بهکلفت سخت مجبوراست از قسمت مپرس
آه از آن آیینهکز جوش نفس امداد داشت
بیتو در ظلمت سرای جسمکی بودی فروغ
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.