کوهکن تعلیم خارا سفتن از استاد داشت
هر چه کردار از کاوش مژگان شیرین یاد داشت
کوه طاقت بودم اما تا فراقت رو نمود
هر سو مویم تو گوئی تیشه فرهاد داشت
تخم اشکی از برای دیده ما واگذار
اینچنین خواهی دیار درد را آباد داشت
میل هر جانب که کردم سیل اشکم برده است
کی سلیمان اینچنین حکم روان بر باد داشت
گر کلیم افتاد مقبول درش پردور نیست
هم سر شوریده بودش هم دل ناشاد داشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار از درد و رنج ناشی از دوری محبوب صحبت میکند. او اشاره میکند که اگرچه کوه و طاقت دارد، اما جدایی باعث شده که مانند کسی باشد که تیشهای در دلش وجود دارد. او ناله و اشک خود را به یاد محبوب نازنینش میریزد و میگوید که هر کجا میرود، اشکهایش او را همراهی میکنند. شاعر همچنین به این نکته اشاره میکند که اگرچه ممکن است گناهی نکرده باشد، ولی دلش همچنان پر از اندوه و ناکامی است. در نهایت، احساساتی از قبیل شوریدگی و ناخرسندی را در مقابل عشق و جدایی ابراز میکند.
هوش مصنوعی: کوهکن، یعنی کسی که در کوهنوردی مهارت دارد، از استادش آموخته که چگونه سنگ را محکم کند. او هر چه که در دستانش است، از جستوجو و بررسی دنیای شیرین ذهنتش به خاطر دارد.
هوش مصنوعی: من مثل کوهی مقاوم بودم، اما وقتی که جدایی تو آشکار شد، هر جا را نگاه میکنم، انگار تیشه فرهاد در دست دارم و همه جا را خراب میکند.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی چشمهای ما پر از اشک نشود، پس اینقدر به خاطر درد و رنج ما مهربانی کن تا بتوانیم به زندگیامان ادامه دهیم و آن را آباد سازیم.
هوش مصنوعی: هر کجا که تمایل دارم و میروم، سیل اشکهایم مرا میبرد. آیا سلیمان هم چنین قدرتی در حکمرانی و کنترل سرنوشتش داشت که اینگونه بیتاب و ناتوان بود؟
هوش مصنوعی: اگر کلیم (حضرت موسی) در آنجا مورد پذیرش قرار بگیرد، نشاندهندهی این است که در آنجا جای دوری نیست. هم او دلی پریشان داشت و هم روحی آشفته.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زان لب شیرین که در هر گوشه صد فرهاد داشت
بوسه ای برد از میان ساغر که صد فریاد داشت
بعد ایامی که درهای اجابت باز شد
آه در دل همچو جوهر ریشه در فولاد داشت
سازگاری چرخ را با من نبود از راه لطف
[...]
یاد ایامی که جوش گل دلم را شاد داشت
با هزاران بود افغانی که صد فریاد داشت
مشق بیتابی رسانیدم ز فیض اضطراب
دل تپیدنها خواص سیلی استاد داشت
صورت او بسکه شب بر پرده های دل نگاشت
[...]
حیرتم عمری به امید ندامت شاد داشت
جانکنیها، ریشهای در تیشهٔ فرهاد داشت
دل بهکلفت سخت مجبوراست از قسمت مپرس
آه از آن آیینهکز جوش نفس امداد داشت
بیتو در ظلمت سرای جسمکی بودی فروغ
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.