گنجور

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی دارای داراب چهارده سال بود » بخش ۲

 

چو آورد لشکر به پیش فرات

سپه را عدد بود بیش از نبات

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی دارای داراب چهارده سال بود » بخش ۴

 

بیاورد لشکر ز رود فرات

به هامون سپه بیش بود از نبات

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اردشیر » بخش ۱۴

 

دگر بوم میسان و رود فرات

پر از چشمه و چارپای و نبات

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۷ - داستان طلخند و گو

 

شد از رنج وز تشنگی شاه مات

چنین یافت از چرخ گردان برات

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۱۶

 

همی‌تاخت تا پیش آب فرات

ندید اندرو هیچ جای نبات

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی هرمزد دوازده سال بود » بخش ۳

 

بیامد سپه تابه آب فرات

نماند اندر آن بوم جای نبات

فردوسی
 

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۹

 

ای به خور مشغول دایم چون نبات

چیست نزد تو خبر زین دایرات؟

خود چنین بر شد بلند از ذات خویش

خیره خیر این نیلگون بی‌در کلات؟

یا کسی دیگر مر او را بر کشید

[...]

ناصرخسرو
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۴

 

ته که ناخوانده‌ای علم سماوات

ته که نابرده‌ای ره در خرابات

ته که سود و زیان خود ندانی

به یاران کی رسی هیهات هیهات

باباطاهر
 

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۸

 

ای به عدل تو جهان یافته از جور نجات

دولت و ملک ملک را زبقای تو ثبات

گر بنازند وزیران‌ کُفات از تو سزد

زانکه هم شمس وزیرانی و هم صدر کفات

آن وزیری تو که از بعد رسول قُرَشی

[...]

امیر معزی
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۲۱ - گفتار در شاهی اسطلیناس

 

به شهری که خوانی همی قسطنات

یکی دیر پا کرده پیش فرات

ایرانشان
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵

 

ای لعبت صافی صفات ای خوشتر از آب حیات

هستی درین آخر زمان این منکران را معجزات

هم دیده داری هم قدم هم نور داری هم ظلم

در هزل وجد ای محتشم هم کعبه گردی هم منات

حسن ترا بینم فزون خلق ترا بینم زبون

[...]

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۹

 

هر آن روزی که باشم در خرابات

همی نالم چو موسی در مناجات

خوشا روزی که در مستی گذارم

مبارک باشدم ایام و ساعات

مرا بی خویشتن بهتر که باشم

[...]

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۱

 

چه خواهی کرد قرایی و طامات

تماشا کرد خواهی در خرابات

زمانی با غریبان نرد بازم

زمانی گرد سازم با لباسات

گهی شه رخ نهم بر نطع شطرنج

[...]

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۲

 

نخواهم من طریق و راه طامات

مرا می باید و مسکن خرابات

گهی با می گسارم انده خویش

گهی با جام باشم در مناجات

گهی شطرنج بازم با حریفان

[...]

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۳

 

ای که هفت اقلیم و چار ارکان عالم را به علم

همچو هفت آبا تو دربایی و چون چار امهات

هفت ماه آمد که از بهر تقاضای صلت

کرده‌ام بر درگهت چون دولت و دانش ثبات

بارها در طبعم آمد کان چو گوهر شعرها

[...]

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۳ - در مدح خواجه حکیم حسن اسعد غزنوی

 

کبر حیا شد چو دید آن دل و طبع و سخات

سحر مبین چو یافت خاطر شعر و ثنات

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۴ - در مدح عمادالدین سیف‌الحق ابوالمفاخر محمدبن منصور

 

زان که عشق و عاشق و معشوق بیرون زین صفات

یک تنند ای بی خرد نز روی نفس از روی ذات

شیخ الاسلام و جمال دین و مفتی المشرقین

سیف حق تاج خطیبان شمع شرع اقضی القضات

گر ندانی این چنین رمزی که گفتم گوش دار

[...]

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۴ - در مدح عمادالدین سیف‌الحق ابوالمفاخر محمدبن منصور

 

زان که عشق و عاشق و معشوق بیرون زین صفات

یک تنند ای بی خرد نز روی نفس از روی ذات

سنایی
 
 
۱
۲
۳
۸۱