ای به عدل تو جهان یافته از جور نجات
دولت و ملک ملک را زبقای تو ثبات
گر بنازند وزیران کُفات از تو سزد
زانکه هم شمس وزیرانی و هم صدر کفات
آن وزیری تو که از بعد رسول قُرَشی
بر تو زیبد که دهد اهل شریعت صلوات
با تو یک ساعت اگر رای زدی اسکندر
از پی چشمهٔ حیوان نشدی در ظُلَمات
چون بدیدی به حقیقت خرد و فضل تو را
خوردی از چشمهٔ فضل و خردت آب حیات
هست دایم زده انگشت تو ای صدر روان
هر یکی بیشتر از دجله و جیحون و فرات
سر فرازد اَمَل و تازه شود روی امید
چون تو در دست قلم گیری و در پیش دوات
برکات همه عالم بود اندر قلمت
چون به توقیع کند در کف رادت حرکات
کوکب سعد چو در بُرج شرف سیر کند
عالمی را بود اندر حرکاتش برکات
عین دیوان ادب را تو چنان داری یاد
که ادیبان به از آن یاد ندارند صفات
صاحب جمهره در عهد تو گر زنده شود
بدل جمهره از شرم تو خواند ادوات
بر تو باید که سخن عرضه کند مرد سخن
که مقادیر سخن را تو شناسی درجات
منم آن بنده که باغ دلم از خدمت توست
تازه و سبز چنانک از دم نوروز نبات
از رضای تو سرافراخته تا روز جزا
در وفای تو دل افروخته تا روز وفات
نیست بر رای تو پوشیده که یک سال مقیم
بودهام در وطنی خشک و تهی از حسنات
سوی درگاه تو از خانه بدان آمدهام
تاکنم شغل بنین ساخته و شغل بنات
تا گهر آرد دستم چه مرا گویی خُذْ
تا گهر بارد طبعم چه مرا گویی هات
غم اِفلاس همی تیره کند خاطر من
که دهد جز تو مرا از غم افلاس نجات
به سرِ تو که به من بنده مُهنّا نرسید
صِلَت تو که بهخط پار مرا بود برات
از تو امسال صِلت نقد همی دارم چشم
تا کنم در کتب شکر تو عنوان صلات
تا به شرع اندر تکبیر صلوت است و سلام
باد شکر تو فریضه چو صیام و چو صلوات
همه انبوهی زوار به درگاه تو باد
همچو انبوهی حجاج به دشت عرفات
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به ستایش و توصیف عدالت و فضایل یک وزیر (صدر) میپردازد که به دلیل عدالتش، جهان را از ظلم نجات میدهد. شاعر میگوید که با وجود فضا و قدرت این وزیر، اگر او رای دهد، نیکویی و برکت به دنبال خواهد داشت. شاعر تأکید میکند که این وزیر در زمینه ادب و علم بینظیر است و ادیبان نیز در مقابل او خجالت میکشند. او به وفاداری و خدمتگزاریاش اشاره میکند و از غم و فقرش میگوید که تنها وزیر میتواند او را از آن نجات دهد. در نهایت، شاعر آرزو میکند که برکات وزیر به همگان برسد و از او مانند حجاج در روز عرفات یاد میکند.
هوش مصنوعی: ای کسی که به خاطر عدلت، جهان از ظلم و ستم نجات یافته است، حکومت و پادشاهی به دوام و ثبات تو وابسته است.
هوش مصنوعی: اگر وزیران بخواهند به تو آسیب برسانند، این کار از آنها بعید نیست، زیرا تو هم مثل خورشید در میان وزیران و همچون بهار در صدر نشینی.
هوش مصنوعی: ای وزیری که بعد از پیامبر قریش به تو میآید، شایسته است که اهل دین و شریعت بر تو درود و صلوات فرستند.
هوش مصنوعی: اگر با تو حتی یک ساعت صحبت کنم، اسکندر بزرگ هم نمیتواند در تاریکیها به دنبال چشمهٔ حیات برود.
هوش مصنوعی: وقتی که حقیقت و دانش را مشاهده کردی، از وجود شایستگی و حکمت خودت بهرهمند میشوی و به زندگی واقعی و سرشار از دانش دست پیدا میکنی.
هوش مصنوعی: تو ای صدر (امام) روان، دائماً به یاد تو هستم و این یادآوری برایم از آب دجله، جیحون و فرات نیز بیشتر است.
هوش مصنوعی: زمانی که آرزوها در دل انسان جوانه میزنند و امید تازهای در چهرهاش میدرخشد، مانند این است که تو با قلم در دست و دوات پیش رویت، میتوانی سرنوشت خود را بنویسی.
هوش مصنوعی: برکات و خيرات همه جهان به دست توست، چون زمانی که در دستان تو به عنوان نشان و امضاء می آید، حرکات و فعالیتهایت تعیین کننده میشود.
هوش مصنوعی: زمانی که ستاره سعد در موقعیت برج شرف حرکت میکند، برکات و خیر بسیاری برای مردم به ارمغان میآورد.
هوش مصنوعی: تو به خوبی آثار ادبی را به یاد داری، به طوری که ادیبان حرفهای نیز نمیتوانند به همان حد و اندازه، ویژگیها و صفات آن را به خاطر بیاورند.
هوش مصنوعی: اگر صاحب آن مجموعه در زمان تو زنده شود، به خاطر شرم تو، به جای آن مجموعه، آغاز به خواندن ادوات میکند.
هوش مصنوعی: مرد دانا باید با تو صحبت کند، زیرا تو باید بتوانی ارزش و درجات کلام را بشناسی.
هوش مصنوعی: من همان کسی هستم که دل و وجودم به خاطر خدمت به تو همیشه سرزنده و شاداب است، مانند گیاهانی که در آغاز بهار جوانه میزنند و تازه و سرسبز میشوند.
هوش مصنوعی: از شادی و خرسندی تو تا روز قیامت سر بلندی دارم و تا روز ابد در وفای تو پرشور و احساس هستم.
هوش مصنوعی: تو خوب میدانی که من یک سال در مکانی زندگی کردهام که خشک و خالی از نیکیهاست.
هوش مصنوعی: من از خانهام به سوی درگاه تو آمدهام تا شغل و حرفهای برای پسران و دخترانم بسازم.
هوش مصنوعی: بیا تا ببینیم که دستم چه گوهری به همراه میآورد. چه میگویی به من که این گوهر را بگیر؟ بیا و ببین که درونم چقدر ثروت و زیبایی وجود دارد. چه میگویی وقتی که قلبم پر از نعمت است؟
هوش مصنوعی: غم فقر و تنگدستی دل مرا میآزارد، پس جز تو چگونه میتوانم از این غم رهایی یابم؟
هوش مصنوعی: به سر تو که به من بندهی مُهنّا نرسید، پیوند تو که به خط پار مرا بود، مجوزی است. این جمله به نوعی بیان میکند که ارتباط و پیوندی که بین من و تو وجود دارد به اندازهای است که حتی به دست نوشتهای که از تو دارم، نیازمندم.
هوش مصنوعی: من امسال به انتظار پاداشی از جانب تو هستم تا بتوانم در نوشتههای خود، به شکرانه تو اشاره کنم.
هوش مصنوعی: در این متن اشاره شده که در دین، وقتی به نماز میپردازیم، در آغاز آن تکبیر و سپس سلام نیز لازم است. همچنین، شکرگزاری تو، مانند روزه و صلوات، واجب و ضروری است.
هوش مصنوعی: همه زائران به درگاه تو مانند حجاجی هستند که به دشت عرفات آمدهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دوستان با جگرِ تشنه رسید آب حیات
کوریِ مدّعیان را به محمّد صلوات
شکرِ حق را که نمردیم و رسیدیم به کام
عاقبت هم اثری روی نمود از دعوات
ما به فروسِ ملاقات رسیدیم و حسود
[...]
تا قلندر نشوی راه نیابی به نجات
در سیاهی شو، اگر میطلبی آب حیات
موی بتراش و کفن ساز تنت را از موی
تا درین عرصه نگردی تو بهر مویی مات
به یلک هر دو جهان را یله کن، تا چو یلان
[...]
ای مرا خاک کف پای تو چون آبحیات
در هوای توام از آتش غم نیست نجات
بر رخ همچو مهت نیل صبوحی که کشید
که مرا دیده شد از حسرت او عین فرات
دایه حسن لب لعل شکر بار ترا
[...]
دلبرا چشمه نوشت ببرد آب حیات
بشکر خنده لعلت برود آب نبات
ای ز نوش شکرستان لبت رسته نبات
تشنهٔ پستهٔ شکرشکنت آب حیات
سرو هرچند که دارد به چمن زیبایی
راستی نیستش این قامت شیرین حرکات
خوردهام شربت هجرت به تمنّای وصال
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.