همام تبریزی » رباعیات » شمارهٔ ۳۳
بزم از رخت امشب آفتابی دارد
چشم تو به هر گوشه خرابی دارد
لیکن ز لب تو کس نمییابد کام
جز جام که پیش لبت آبی دارد
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸
دام زلف تو به هر حلقه، طنابی دارد
چشم مست تو به هر گوشه، خرابی دارد
نرگس مست خوشت، گرچه چو من بیمار است
ای خوشا نرگس مست تو که خوابی دارد
رسن زلف تو در رشته جان من و شمع
[...]
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۲
زلفت چو بنفشه پیچ و تابی دارد
لعل تو چو آتشست و آبی دارد
گفتم که چو چشم تو نباشد مستی
گفتا که به هر گوشه خرابی دارد
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۴
آن که از سُنبُلِ او، غالیه تابی دارد
باز با دلشدگان ناز و عِتابی دارد
از سَرِ کُشتهٔ خود میگذری همچون باد
چه توان کرد؟ که عمر است و شتابی دارد
ماهِ خورشید نُمایَش ز پسِ پردهٔ زلف
[...]
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » رباعیات » شمارهٔ ۷۱
خوش آنکه ز داغ عشق تابی دارد
در دیده ز ابر شوق آبی دارد
از همدمی بی خبران تافته روی
کنجی و کفافی و کتابی دارد
امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۵ - تتبع خواجه
هر که در دیر مغان جام شرابی دارد
رسدش گر به فلک ناز و عتابی دارد
آنکه در میکده بگرفت به کف رطل گران
چرخ بر روی میش حکم حبابی دارد
روضه و حور به کوثر چه کند یاد آنک او
[...]
عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۰
خضر اگر بر لب کس منت آبی دارد
بگذر از چشمهٔ حیوان که سرابی دارد
التفاتش به لب تشنهٔ ما نیست، دریغ
هر که جام سخنی، زهر عتابی دارد
همه عاشق نکند دست به زلف تو دراز
[...]
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۹۹
بی تو معموره ی دل رو به خرابی دارد
مو به مویم ز جنون سلسله تابی دارد
برنیاید ز فلک در طلبت کام جهان
همچو آن تشنه که پیراهن آبی دارد
آخر کار دل از عشق تو پیداست که چیست
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۱۴
از بتان شسته عذاری که حجابی دارد
چشم بد دور که خوش عالم آبی دارد
خار در دیده بی پرده شبنم شکند
از حیا چهره هر گل که نقابی دارد
به دل روشن اگر یار نمی پردازد
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۱۵
لب لعل تو اگر جام شرابی دارد
دل ما نیز نمک خورده کبابی دارد
ای بسا خون که کند در دل صاحب نظران
چهره ای کز عرق شرم نقابی دارد
روی خوب از نگه گرم نماند سالم
[...]
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۵
دل از غم تو حال خرابی دارد
جان هم ز فراقت اضطرابی دارد
گفتی که مرا به خواب خواهی دیدن
این را به کسی بگو که خوابی دارد
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۳۴
عالم از گریه من بزم شرابی دارد
گل حیرانی بسیار گلابی دارد
نکند فیض ادب رنج خموشی ضایع
هر سؤالی که نکردیم جوابی دارد
اجر ناکامی از اندازه حسرت بیش است
[...]
نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۱۳۱
دل که از لعل لبش جام شرابی دارد
زآتش عشق رخش جان کبابی دارد
بس بخون دلم آغشته سرانگشت جفا
خوش نگارین بکف دست خضابی دارد
زیر تیغش ز چه رو رقص کنان سرننهم
[...]
صفی علیشاه » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۵
رفتن بخرابات حسابی دارد
رو همره آنکه فتح بابی دارد
این درس بمستی و خرابی خوانند
نه مدرسهای و نه کتابی دارد
صفی علیشاه » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۶
میخانه ما گشاده با بی دارد
دلها همه را زنده بآبی دارد
نقصی نبود دلیل آبادی اوست
مانند صفی اگر خرابی دارد
فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۷
دل زمزمه های انقلابی دارد
در عین جنون حرف حسابی دارد
گوید که ز چیست مستشار بلدی
این طور سر خانه خرابی دارد