گنجور

 
 
 
همام تبریزی

بزم از رخت امشب آفتابی دارد

چشم تو به هر گوشه خرابی دارد

لیکن ز لب تو کس نمی‌یابد کام

جز جام که پیش لبت آبی دارد

جهان ملک خاتون

زلفت چو بنفشه پیچ و تابی دارد

لعل تو چو آتشست و آبی دارد

گفتم که چو چشم تو نباشد مستی

گفتا که به هر گوشه خرابی دارد

جامی

خوش آنکه ز داغ عشق تابی دارد

در دیده ز ابر شوق آبی دارد

از همدمی بی خبران تافته روی

کنجی و کفافی و کتابی دارد

صفی علیشاه

رفتن بخرابات حسابی دارد

رو همره آنکه فتح بابی دارد

این درس بمستی و خرابی خوانند

نه مدرسه‌ای و نه کتابی دارد

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صفی علیشاه
فرخی یزدی

دل زمزمه های انقلابی دارد

در عین جنون حرف حسابی دارد

گوید که ز چیست مستشار بلدی

این طور سر خانه خرابی دارد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه