بی تو معموره ی دل رو به خرابی دارد
مو به مویم ز جنون سلسله تابی دارد
برنیاید ز فلک در طلبت کام جهان
همچو آن تشنه که پیراهن آبی دارد
آخر کار دل از عشق تو پیداست که چیست
که سر رشته ی این مرغ، کبابی دارد
بیخودم از لب مستی که چو آب زمزم
غنچه ته جرعه ی او را به گلابی دارد
رغبتم هیچ نمانده ست به شیرینی جان
دل خونابه فشان، حال شرابی دارد
ماتم تشنه لبان گر نگرفته ست حباب
از برای چه به تن جامه ی آبی دارد؟
چه غم است از فلک آن را که به غم خوی گرفت
چون سمندر که فراغت ز کبابی دارد
شکوه هرچند که دل را ز غم دوست، سلیم
بی حساب است، ولی حرف حسابی دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساس عمیق عاشقانه و نیز درد و رنجی است که بیمعشوقی به دل شاعر تحمیل کرده است. شاعر از ویرانی قلبش به خاطر دوری معشوق میگوید و این که عشق او موجب جنون و پریشانیاش شده است. او تشبیه میکند که تمامی کائنات در جستوجوی محبوب او هستند، مانند یک تشنهای که در پی آب است. نشان میدهد که دلش از عشق معشوق آشکار است و بیتابی و دلتنگیاش به حدی است که هیچ شوقی به چیزهای شیرین دیگر ندارد. در نهایت، شاعر برغم و اندوه خود از عشق و اشتیاقش تاکید میکند و میگوید حتی اگر به نظر برسد که آرامشی وجود دارد، این آرامش هم در عمق خود غم و دلتنگی را همراه دارد.
هوش مصنوعی: دل من بدون تو به شدت خراب و ویران شده است. هر تار موی من تحت تأثیر جنون ناشی از عشق تو تاب و کشش خاصی دارد.
هوش مصنوعی: از آسمان چیزی به دست نمیآید و در جستجوی تو، جهانی مانند آن تشنهای که پیراهنی آبی دارد، انتظار نمیکشد.
هوش مصنوعی: در نهایت، مشخص است که دل من چه حسی به عشق تو دارد، زیرا نشانهای از عاشق بودن من، بر روی این مرغ کبابی دیده میشود.
هوش مصنوعی: من بیدلیل از حالتی سرمست هستم، چرا که مانند آب زمزم، غنچهای در انتهای یک جرعه، ریشهای از خوشبوایی و لذت دارد.
هوش مصنوعی: رغبت من به شیرینی زندگی و خوشیها از بین رفته و حالا به حالتی رسیدهام که فقط غم و اندوه در من باقی مانده و روح من مانند شرابی تلخ و غمانگیز است.
هوش مصنوعی: اگر چه لبان تشنه هستند و حالتی از غم و ماتم دارند، اما چرا حبابی که روی آب وجود دارد، پوششی از رنگ آبی بر تن دارد؟
هوش مصنوعی: نگران نباش از مشکلاتی که زندگی پیش میآورد، زیرا مانند سمندر که از کبابی خوشحال است و به آرامش میرسد، تو نیز میتوانی از سختیها عبور کنی و به آرامش برسی.
هوش مصنوعی: شکایت هرچند که دل را از غم معشوق آرام نمیکند، اما واقعیتی در آن نهفته است که باید به آن توجه کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دام زلف تو به هر حلقه، طنابی دارد
چشم مست تو به هر گوشه، خرابی دارد
نرگس مست خوشت، گر چه چو من بیمار است
ای خوشا نرگس مست تو که خوابی دارد
رسن زلف تو در رشته جان من و شمع
[...]
آن که از سُنبُلِ او، غالیه تابی دارد
باز با دلشدگان ناز و عِتابی دارد
از سَرِ کُشتهٔ خود میگذری همچون باد
چه توان کرد؟ که عمر است و شتابی دارد
ماهِ خورشید نُمایَش ز پسِ پردهٔ زلف
[...]
هر که در دیر مغان جام شرابی دارد
رسدش گر به فلک ناز و عتابی دارد
آنکه در میکده بگرفت به کف رطل گران
چرخ بر روی میش حکم حبابی دارد
روضه و حور به کوثر چه کند یاد آنک او
[...]
خضر اگر بر لب کس منت آبی دارد
بگذر از چشمهٔ حیوان که سرابی دارد
التفاتش به لب تشنهٔ ما نیست، دریغ
هر که جام سخنی، زهر عتابی دارد
همه عاشق نکند دست به زلف تو دراز
[...]
از بتان شسته عذاری که حجابی دارد
چشم بد دور که خوش عالم آبی دارد
خار در دیده بی پرده شبنم شکند
از حیا چهره هر گل که نقابی دارد
به دل روشن اگر یار نمی پردازد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.