گنجور

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۸

 

تا در طلب دوست همی بشتابم

عمرم به کران رسید و من در خوابم

گیرم که وصال دوست در خواهم یافت

این عمرگذشته راکجا دریابم

فرخی سیستانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۵ - بغایت رسیدن عشق رامین بر ویس

 

ز رخسار تو تابد آفتابم

ز گیسوی تو بوید مشک نابم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۵ - بغایت رسیدن عشق رامین بر ویس

 

به دیدارت چنان باشد شتابم

که یک ساعت قرار تن نیابم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۸ - دیدن ویس رامین را و عاشق شدن بر او

 

ازین بهتر دلارامی نیابم

سر از پیمان و فرمانش نتابم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۳ - نامهٔ سوم اندر بدل جستن به دوست

 

اگر بر تو بدل جویم نیابم

نباشد هیچ مه چون آفتابم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۶ - پاسخ نامهء ویس از رامین

 

چرا از مهر زلفینت بتابم

ز مشک تبتی خوشتر چه یابم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۰ - پاسخ دادن رامین ویس را

 

به آزار تو روی از تو نتابم

که من چون تو یکی دیگر نیابم

فخرالدین اسعد گرگانی
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۹۳

 

دو زلفانت کرِم تار ربابم

چه می‌خواهی ازین حال خرابم

ته که با مو سر یاری نداری

چرا هر نیمه‌شو آیی به خوابم

باباطاهر
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۶۲

 

از آتش دل همیشه اندر تابم

وز اشک دو دیده غرقه اندر آبم

در آتش و آب خواب شب کی یابم

ترسم چو چراغ مرگ باشد خوابم

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۶۷

 

شب ز انده تو همی نیاید خوابم

بر جامه ز غم چو گوی در طبطابم

من گاه در آتش و گه اندر آبم

سنگم که به من هر چه رسد در یابم

مسعود سعد سلمان
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۵

 

روی ندارم که روی از تو بتابم

زانکه چو روی تو در زمانه نیابم

چون همه عالم خیال روی تو دارد

روی ز رویت بگو چگونه بتابم

حیله‌گری چون کنم به عقل چو گم کرد

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۹۳

 

با یاد تو ای ریخته عشقت آبم

نشگفت اگر بود بر آتش خوابم

روی از غم چون تویی چرا برتابم

تا به ز غمت کدام شادی یابم

انوری
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹۴ - تقاضای کاه

 

ای کریمی که هست گاه کرم

دل و دست تو کان و دریابم

من گرانی نکرده ام هرگز

وز پی نان نبرده ام آبم

گر اشارت شود بکمتر چیز

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۱ - یخ بندی طبع

 

مرا ایزد تعالی خاطری داد

که دایم با فلک بودی عتابم

بمعنی دادن بکر آنچنان بود

که با او کان معنی بدخطابم

بهر وقتی کزاو کردم سؤالی

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 
 
۱
۲
۳
۸