چه چیزی؟ بگو، وز کجا آمدی؟

بدین بیشه اندر چرا آمدی؟

بگو تا تو ایدر چرا آمدی

ز تخم که ای وز کجا آمدی؟

بستهٔ مردارِ دنیا آمدی

لاجرم مهجور معنیٰ آمدی

گر به شب از پرده پیدا آمدی

آفتابی نو به صحرا آمدی

گر به روز آن ماه پیدا آمدی

صد قیامت آشکارا آمدی

آه او کز پرده پیدا آمدی

دوزخی دیگر به صحرا آمدی

از برای چه در اینجا آمدی

در نبود و بود پیدا آمدی

هم نهانی و تو پیدا آمدی

آشکارا آشکارا آمدی

چو بسته است در از کجا آمدی

چه جوئی در اینجا چرا آمدی

چه جوئی وز ایدر چرا آمدی

بدین کوهسار از کجا آمدی

شنیدم به پیکار ما آمدی

پر از کینه و ماجرا آمدی

چه نامی و ایدر چرا آمدی

به شهر زنان از کجا آمدی

چه مردی و ایدر کجا آمدی

بدین راه بی ره چرا آمدی

چه نامی به ایدر کجا آمدی؟

بدین دشت پویان چرا آمدی؟

به درویش گفت آن توانگر چرا

به پیشم پس از دیرها آمدی؟

بگفتا چرا نامدی پیش من

بسی خوشتر است از چرا آمدی

از قدم تا فرق زیبا آمدی

از برای چشم بینا آمدی

کردی از ظاهر بباطن التفات

از دل اندر دیده ما آمدی

آمدی بالذات بر اشیا محیط

[...]

چسان سوی پرده سرا آمدی

همانا به بدرود ما آمدی

چه خواهی؟ که ای؟ از کجا آمدی؟

شتابان بدین جا چرا آمدی

شهش گفت: کای جان چرا آمدی؟

سپر پیش تیر بلا آمدی

بگفتش: که ای؟ وز کجا آمدی؟

شتابان بدین سو چرا آمدی؟