بخش ۱۵۰ - رفتن سام به جانب شداد و احوال پرسیدن از تسلیم شاه
چنین تا برآمد عروس سپهر
برافروخت بزم فلک را به مهر
نشست از بر جمله لاجورد
ز عکسش جهان گشت یاقوت زرد
سپیده دمان سام آمد به گاه
طلب کرد آنگاه تسلیم شاه
بدو گفت کای شاه دیو و پری
مرا راه دور است و پر داوری
ز هجر پریدخت جانم به تاب
برون پر ز آتش درون پر کباب
خبر پرسم از راه دشوار دور
شتابم ببینم چه آید ز هور
کدام است راه و چه آید به پیش
که شستم دو دست از دل و جان خویش
به پاسخ چنین گفت تسلیم شاه
کز ایدر بود شهر من پیش راه
وز آنجا به خشکی کشد یکسره
همی شصت فرسنگ بینی دره
سراسر در آن آتش شعله ناک
کزو مهر و مه هست بیم هلاک
که دوزخ نهادست شداد نام
فراوان در آنجا ددان را کنام
که پیوستهشان جای در آتش است
همه جای دیوان مردم کش است
سمندر به نام است سردارشان
که آتش فروز است همه کارشان
همه چرمشان پای تا سر بود
همان روغنی کز سمندر بود
در آتش بسوزند آنجا روان
کجا ده هزارند ای پهلوان
چو ز آنجا گذشتی همه بام و خشت
دگر شصت فرسخ ببینی بهشت
درختانش وز قصر آورده سر
درافکنده در قصر او خشت زر
بسی ماهرویان هر مرز و بوم
وز ایران و توران و هر مرز و بوم
ز هر مرز کشور کشیده به زور
همه نامشان کرده غلمان و حور
چهل قصر در باغ زر ساخته
ز لعل و ز یاقوت پرداخته
به پاسخ بدو گفت پس پهلوان
کز ایدر شتابم بدان جادوان
براندازم آن دوزخ و هم بهشت
فرود آورم قصر زرینه خشت
چو ایدر شتابم به آن بدگمان
تو از پس بیا همچو تیر از کمان
همه باغ زر را تو تاراج کن
تن و جان دشمن تو آماج کن
که شداد را من به پا آورم
پرستش به یزدان خدا آورم
بگفت و درآنجا به کشتی نشست
به یاد پریدخت گردیده مست
به دریا درآمد سپهبد چو باد
روان شد به پیکار شداد عاد
همان شاه تسلیم با لشکری
ز پس راند با دیو و جن و پری
سپهبد ز یک مه به دریا گذشت
سر ماه پیدا شد آن کوه و دشت
که از دور او چرخ گشته کبود
شنیده بدیدش بدان سان که بود
همی راند کشتی به دامان کوه
زمانه از آن کوه آتش ستوه
به خشکی درآمد جهاندار سام
که آنجا بدی جادوان را کنام
وز آن جای برگشت ملاح پیر
دگر ره روان شد بدان آبگیر
سپهبد روان شد به سوی دره
همه دود و آتش بد آن یکسره
همه کوه سر تا به سر سوختش
میان دو کوه آتش افروختش
همه هیزم او ز آدم بدی
ز بیداد او آدمی کم بدی
سپهبد روان شد به سوی دره
که بد دود و آتش همه یکسره
سپهبد همان جای آمد فرود
به یزدان فرستاد چندین درود
که ای پاک یزدان با رای و داد
چگونه است این کار شداد عاد
که گم گشته از راه کیهان خدیو
به بیره فتاده به فرمان دیو
مرا بخش نیروی و بازوی جنگ
که آرم سر نام او زیر سنگ
نمانم کنون نامش اندر جهان
که باشد مرین دیو از گمرهان
براندازم این دیو گم کرده راه
جهان را کنم پیش چشمش سیاه
درین بد که برخاست لرزان ازو
سپهبد شگفتی بماند اندرو
نگه کرد سالار پتیارهای
تو گفتی که بد آهنین پارهای
عمودی به گردن چو یک لخت کوه
که در زیر پایش زمین بد ستوه
گروهی ز دیوان پس و پشت او
ز جادو زمین بود در مشت او
دهان همچو غاری گشاده ز هم
دمان از دهانش همه دود و دم
به روغن بمالید سر تا به پای
غریوان چو تندر درآمد ز جای
بغرید کای بخت برگشته مرد
نفس را کنی بر گلوگاه سرد
چرای سوزی دوزخ شتابی چو باد
ندانی مگر نام شداد عاد
چه جوئی وز ایدر چرا آمدی
بدین کوهسار از کجا آمدی
چه نامی مگر خویش گرشاسبی
ز جمشید و ازعم شیداسبی
وگرنه دگر کس درین جایگاه
نیاید کس از بیم شدادشاه
مر این کوه را نام آذر بود
هر آن کس که جوید دلاور بود
کجا رفت خواهی مرا تو چیست
بدین زندگانی بباید گریست
مگر جان خود را نخواهی همی
کزین سان تن خود بکاهی همی
به پاسخ بدو گفت سام سوار
که ای دیو برگشته نابکار
تو نشنیدهای نام گیتی ستان
یل نامجو سام روشن روان
به عشق پریدخت فغفور چین
کنون رو نهادم به مغرب زمین
دهم جان دیوان مغرب به باد
بگیرم سر تخت شداد عاد
نبخشم ازیشان یکی را امان
به خاک اندر آرم سر بدگمان
چنین گفت کو را سمند منم
نگهبان این کوه آذر منم
مرا آفریده است شداد عاد
ز بهر عذاب تن بدنهاد
هر آن کس که او را نداند خدای
ستایش نیارد بدان رهنمای
بسوزم به آتش تن و جان اوی
که نبود جز این هیچ درمان اوی
همی ده هزارند دیوان جنگ
درین کوه آتش درین تیره سنگ
همین دم سیه سازم این کار تو
به آتش بسوزم تن زار تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این بخش ادبی، شخصیت "سام" (پهلوان داستان) با "تسلیم شاه" (راهنما) گفتگویی دارد. سام پس از مشاهده عروس آسمان و افروختن بزم فلک، به سمت دیو و پری میرود و از مسیری خطرناک و بهشتی صحبت میکند. او میگوید که باید به جهنم برود و "شداد عاد" را شکست دهد.
تسلیم شاه به سام میگوید که راهی که او باید برود پر از آتش و خطر است، اما اگر از آن بگذرد، به بهشت خواهد رسید. سام با شجاعت از دریا عبور میکند و به جنگ با شداد عاد و دیوان میپردازد. او بدیها را به چالش میکشد و در این مسیر با دیو سر سختی مواجه میشود که از او میخواهد چرا به این جا آمده است.
سام در پاسخ به دیو، شجاعت و ارادهاش را بیان میکند و از عشق به "پری دختر" انگیزهاش را مطرح مینماید. او عزم دارد تا سر نوشت دیوان و شداد عاد را تغییر دهد و به نبرد ادامه دهد. این بخش خلاصهای از تلاش و نبرد سام برای نابودی شر و برقراری عدالت است.
هوش مصنوعی: وقتی که عروس آسمان ظهور کرد، جشن و سروری در آسمان به راه افتاد و نور عشق را پخش کرد.
هوش مصنوعی: به دلیل زیبایی و درخشش لاجورد، وقتی به آن نگاه میکنند، دنیای اطراف به رنگ زرد یاقوت تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: در صبح زود سام به میعادگاه آمد و خواستهاش را طلب کرد و سپس خودش را تسلیم شاه کرد.
هوش مصنوعی: به او گفت که ای پادشاه، من راهی طولانی در پیش دارم و نیاز به کمک و حمایت تو دارم.
هوش مصنوعی: از دوری عشق فرشته مانند من، جانم در عذاب و دچار آتش احساس درونیست، همچون غذایی که بر روی آتش کباب میشود.
هوش مصنوعی: خبر میگیرم از مسیری سخت و دور، تا ببینم چه خبرهایی از نور و روشنی به من میرسد.
هوش مصنوعی: کدام مسیر را باید برگزید و چه چیزی در پیش روست که من از دل و جان خود دست شستهام؟
هوش مصنوعی: تسلیم گفت که من در اینجا هستم و این شهر من، راهی به سوی آن (مدت) است.
هوش مصنوعی: از آن نقطه، به طور کامل میتوانی درهای را که شصت فرسنگ طول دارد، مشاهده کنی.
هوش مصنوعی: در تمام آن آتش شعلهای وجود دارد که از آن عشق و زیبایی میتراود و انسان را از خطر نابودی میترساند.
هوش مصنوعی: دوزخ، که به فرمان شداد ساخته شده، جایگاه و مخفیگاه بسیاری از موجودات بد و خبیث است.
هوش مصنوعی: همیشه در آتش هستند و در هر جایی مورد نظر دیوانهگان مردم واقع میشوند.
هوش مصنوعی: سمندر به عنوان سرداری شناخته میشود که تواناییاش در آتش سوزاندن است و همه فعالیتهای او به این ویژگی مربوط میشود.
هوش مصنوعی: تمام تن آنها از چرم پوشیده شده بود، همان روغنی که از سمندر به دست میآید.
هوش مصنوعی: بگذار روحها در آتش بسوزند جایی که ده هزار نفر هستند، ای پهلوان.
هوش مصنوعی: هرگاه از آن مکان عبور کنی، تمام دیوارها و سقفها فراموش میشود و در فاصلهای دور بهشت را خواهی دید.
هوش مصنوعی: درختان از قصر او سر به زیر افکندهاند و در قصرش آجرهایی از طلا وجود دارد.
هوش مصنوعی: در هر سرزمینی، زیبا رویان زیادی وجود دارند که از ایران و توران و دیگر مناطق آمدهاند.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که از هر گوشه و کناری، به خاطر قدرت و زور، همه را به عنوان جوانان زیبا و دختران بهشتی معرفی کردهاند.
هوش مصنوعی: در یک باغ زیبا چهل قصر ساخته شده که از سنگهای قیمتی مانند لعل و یاقوت تزیین شدهاند.
هوش مصنوعی: پهلوان در پاسخ به او گفت که من به خاطر این جادوگران با شتاب به اینجا آمدم.
هوش مصنوعی: من جهنم را از بین میبرم و بهشت را به وجود میآورم، قصرهایی از طلا و جواهر میسازم.
هوش مصنوعی: وقتی که با شتاب به سمتی میروم که تو بدگمان هستی، از پشت سر بیایید مانند تیری که از کمان رها میشود.
هوش مصنوعی: تمام ثروت و دارایی دیگران را به غارت ببر و به دشمن خود حمله کن با تمام وجودت.
هوش مصنوعی: من میخواهم که شداد را به پا خیزانم و عبادت و پرستش را به خداوند یزدان تقدیم کنم.
هوش مصنوعی: او صحبت کرد و به کشتی رفت، در حالی که به یاد پریدخت، حالتی مست و شاداب داشت.
هوش مصنوعی: سپهبد به دریا رفت و همچون باد به حرکت درآمد و برای جنگ آماده شد.
هوش مصنوعی: همان فرمانروایی که تسلیم بود، به همراه لشکری، دیوها، جنها و پریها را شکست داد و از خود دور کرد.
هوش مصنوعی: سپهبد به محض طلوع ماه از دریا عبور کرد و در نتیجه، چهرهی زیبای کوه و دشت نمایان شد.
هوش مصنوعی: از دور، رنگ چهرهاش تغییر کرده و کبود شده بود. او را به گونهای دید که واقعاً بود.
هوش مصنوعی: کشتی زندگی در حال حرکت است و بر روی دامن کوه زمانه قرار دارد، اما این کوه آتشین، رنج و مشقت را به همراه دارد.
هوش مصنوعی: جهاندار سام به شدت نگران شد و متوجه شد که در آن مکان، جادوگران پناه گرفتهاند.
هوش مصنوعی: و از آن مکان، ملاح پیر دوباره راهش را تغییر داد و به سمت آن آبگیر رفت.
هوش مصنوعی: سپهبد به سمت دره حرکت کرد و همه جا پر از دود و آتش بود و وضعیت بسیار خطرناکی حاکم بود.
هوش مصنوعی: در اینجا بیان میشود که در دل کوهها، آتش شعلهور شده و تمام اطراف را در بر گرفته است. این آتش به قدری بزرگ و ویرانگر است که تمام ارتفاعات کوه را درگیر کرده و شعلههایش از دو طرف کوهها به وضوح دیده میشود.
هوش مصنوعی: همه مشکلات و ناملایمات از جانب آدمهای بد و نادرست است و در واقع رفتار بیعدالتی آنها باعث ایجاد بدی در میان انسانها میشود.
هوش مصنوعی: فرمانده به سمت درهای رفت که همه جا پر از دود و آتش بود.
هوش مصنوعی: فرمانده در همان مکان فرود آمد و دعاها و احترامهای زیادی به خدا ارسال کرد.
هوش مصنوعی: ای خدای پاک و منزّه، با حکمت و عدالت، لطفاً به من بگویید این کارها و ظلمهای شداد و عاد چگونه ممکن است؟
هوش مصنوعی: موجودی که از مسیر اصلی کیهان پریشان شده و در سردرگمی به دست قدرتی شیطانی افتاده است.
هوش مصنوعی: به من نیروی جنگ و قدرت بده تا بتوانم نام او را بر زیر سنگها قرار دهم.
هوش مصنوعی: من اکنون نمیخواهم نام او را در دنیا بر زبان بیاورم، زیرا این موجود شیطانی باید در گمراهی بماند.
هوش مصنوعی: میخواهم این شیطان گمشده در مسیر زندگی را زیرورو کنم و او را در مقابل چشمانش به ظلمت وادار کنم.
هوش مصنوعی: در این حال، هنگامی که فرماندهای از او برخاست و دچار لرز و ترس شد، همه از او شگفتزده ماندند.
هوش مصنوعی: سالار پتیاره به کسی نگاه کرد و گفت که تو مانند تکهای از آهن خوب و قوی هستی.
هوش مصنوعی: شخصی با قامتی بلند و استوار مانند کوهی، به گونهای که زیر پایش زمین به شدت دچار فشردگی و ناتوانی شده است.
هوش مصنوعی: گروهی از دیوان در پی او بودند و او قدرتی داشت که میتوانست زمین را در دست بگیرد.
هوش مصنوعی: دهان او مانند یک غار باز است و از آن، همواره دود و بخار خارج میشود.
هوش مصنوعی: بدنتان را با روغن چرب کنید و از سر تا پای خود را بپوشانید، زیرا زمانی که طوفانی آغاز شود، این کار به شما کمک خواهد کرد.
هوش مصنوعی: ای بخت بدشانس، فریاد بزن که نمیگذاری نفس من به سختی بر گلوی سرد بایستد.
هوش مصنوعی: چرا در آتش دوزخ شتابی وجود دارد که مثل باد میوزد، مگر اینکه نام شداد و عاد را شنیده باشی؟
هوش مصنوعی: چی را جستجو میکنی و به چه دلیل به این کوهسار آمدی؟ از کجا آمدهای؟
هوش مصنوعی: چه نامی میتوان به غیر از خود داد؟ آیا غیر از نام جمشید و اسبش، نام دیگری وجود دارد؟
هوش مصنوعی: اگر قرار باشد کسی دیگری به این مقام بیاید، کسی به علت ترس از پادشاه نمیتواند قدم بر دارد.
هوش مصنوعی: این کوه نامش آذر است و هر کسی که به دنبال آن برود، دلیر و شجاع خواهد بود.
هوش مصنوعی: به کجا میخواهی بروی؟ چرا زندگی اینگونه است که باید به خاطر آن گریه کرد؟
هوش مصنوعی: آیا نمیخواهی جان خود را حفظ کنی که به این شکل بدن خود را تلف میکنی؟
هوش مصنوعی: سام سوار به او گفت که ای دیو، تو که به جهان برگشتهای و کارهای ناشایست انجام میدهی.
هوش مصنوعی: شما از نام جهانآفرین یل نامجو سام که دارای روحی روشن است، چیزی نشنیدهاید.
هوش مصنوعی: از عشق دختر زیبای چین اکنون به سوی سرزمینهای غربی رو آوردهام.
هوش مصنوعی: من جان دیوان مغرب را فدای خود میکنم و بر سر تخت شاد عادلانه و با قدرت مینشینم.
هوش مصنوعی: من هیچ یک از آنها را نمیبخشم، زیرا اگر ببخشم، سر بدگمان را به خاک میافکنم.
هوش مصنوعی: من آن کسی هستم که سمند من، نگهبان این کوه است و من خود، آتش این کوه هستم.
هوش مصنوعی: مرا شداد عاد خلق کرده تا عذاب و شکنجهای بر بدنم بیاورد.
هوش مصنوعی: هر کسی که خدا را نشناسد، توانایی ستایش او را نخواهد داشت و نمیتواند به درستی او را راهنمایی کند.
هوش مصنوعی: من بر آتش عشق او میسوزم، زیرا هیچ درمان و چارهای جز این وجود ندارد.
هوش مصنوعی: در این کوه، جنگجویانی وجود دارند که مانند آتش در میان سنگهای تاریک، بیشمار و پرشور هستند.
هوش مصنوعی: من در همین لحظه میتوانم به خاطر اقدامات تو، با آتش وجود تو را بسوزانم و تو را در anguish قرار دهم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.