از فنا چون سوی بقا آمد

زینت و زیب این فنا آمد

در مذهب شرع کفر رسوا آمد

زیرا که جنون ز عشق سودا آمد

هر کس که به کفر عشق بینا آمد

از دست بت شاهد یکتا آمد

یک ذرّه ز عشق تو به صحرا آمد

تا این همه گفت و گوی پیدا آمد

جان نعره زنان در بن دریا افتاد

دل رقص کنان با سر غوغا آمد

تو به علم نجوم فخر کنی

گویی این اصل علمها آمد

چیست علم نجوم جز ژاژی

کالت و ساز هر گدا آمد؟

گاه گویی که آن صواب آمد

[...]

ای خفته شب تیره هنگام دعا آمد

وی نفس جفاپیشه هنگام وفا آمد

بنگر به سوی روزن بگشای در توبه

پرداخته کن خانه هین نوبت ما آمد

از جرم و جفاجویی چون دست نمی‌شویی

[...]

نشد آن نیست با شما آمد

درد هر برگ را دوا آمد

کسی که او بغم عشق مبتلا آمد

زدوست روی نپیچد اگر بلا آمد

بنور عشق توان دید دم بدم رخ دوست

که حق پدید شد آنجا که مصطفا آمد

ایا توانگر حسن از کرم دری بگشا

[...]

شبی خیال تو در خون چشم ما آمد

چه آشناست که در خون آشنا آمد

خیال روی تو نقشی بر آب زد، پُر آب

ز نقش روی تو آبی به چشم ما آمد

صبا به کوی تو می‌رفت و جان من همراه

[...]

شوری از شیوه شیرین تو پیدا آمد

آدم از خلوت عزت بتماشا آمد

لمعه ای از رخ زیبای تو بر عالم زد

این همه نور یقین ظاهر و پیدا آمد

قصه عشق تو گفتند گروهی با هم

[...]

دلم از زلف تو پا بستهٔ سودا آمد

بی دُر وصل توام اشک به دریا آمد

گفته بودی که بپرهیز ز تیر نظرم

چون نرفتیم پیِ گفت تو برما آمد

آب را از نظر انداخت روان مردم چشم

[...]

یارب این سفله از کجا آمد؟

که به سر وقت ما بلا آمد

ملک دل را سپه ناز به یغما آمد

دیده را مژده که هنگام تماشا آمد

تا چه کردیم که چون سبزه ز کویی ندمیم

گل به گلزار شد و لاله به صحرا آمد

پرتو طلعت یوسف مگرش خواهد عذر

[...]

ریاض ملک را دیگر بهار دلگشا آمد

بفرق دوست از نو سایه بال هما آمد

بروی ترکش اقبال تیر رفته برگشته

دعای مستجاب از آسمان حاجت روا آمد

ز گرد موکب اقبال چشم بخت روشن شد

[...]

نسیم مصر با صد کاروان یوسف لقا آمد

پریزاد بهار از کوه قاف کبریا آمد

به دامن می رسد چاک گریبان گلعذاران را

زگلزار که یارب این نسیم آشنا آمد؟

سواد مصر از نظارگی یک چشم بینا شد

[...]

این چه بزم است که آرایش دنیا آمد

محفل دهر زفیضش طرب افزا آمد

فخر از این بزم، زمین کرد، مباهات سپهر

ز آنکه این انجمن، آن انجمن آرا آمد

از پی رامش و آرایش این بزم کزو

[...]

مه هامان شه شاهان که سلطان بقا آمد

شه اقلیم أَوْأَدْنَی مه برج وفا آمد

سلوک با کمال و جذبهٔ با اعتدال او

سلوک از مصطفی و جذبه‌اش از مرتضی آمد

دنو وصفیِ او از شئون کبریا پیدا

[...]

مه هامان شه شاهان که سلطان بقا آمد

شه اقلیم أَوْأَدْنَی مه برج وفا آمد

به ‌گوش از هاتف غیبم سحرگه این ندا آمد

که‌وقت عشرت جانبخش و جشن جانفزا آمد

به سالاری سپهسالار دارای تهمتن تن

گو سهراب دل شهزاده ارغون میرزا آمد

ظفرمندی‌که هندی اژدهای اژدر اوبارش

[...]

مژدۀ باد زندان را قاصد صبا آمد

حضرت سلیمان را هدهد سبا آمد

مژده بادت ای بلبل می‌دمد به صحرا گل

شور و فتنه داد گل موسم نوا آمد

کوفت کوس آزادی آسمان به صد شادی

[...]