کسی که او بغم عشق مبتلا آمد
زدوست روی نپیچد اگر بلا آمد
بنور عشق توان دید دم بدم رخ دوست
که حق پدید شد آنجا که مصطفا آمد
ایا توانگر حسن از کرم دری بگشا
که نزد چون تو سخی همچو من گدا آمد
سوی توبنده بجان دیگری بتن پیوست
برتو بنده بسر دیگری بپا آمد
اگر چه در چمن تو گلست ونیست گیا
نصیب بنده چرا زآن چمن گیا آمد
صواب می شمری بر گنه جزا دادن
سزد که عفو کنی گر زمن خطا آمد
دلم زجا نرود از جفای تو هرگز
که جان رفته بیک لطف تو بجا آمد
بدست عشق تو ای دوست دانه دل من
چو گندمست که درحکم آسیا آمد
هم ازمنست که با من کدورتی داری
زخاک باشد اگر آب بی صفا آمد
چو خاک کوی تو آورد باد گفتم زود
برو بچشم خبر کن که توتیا آمد
بتن بگو چو جان شو چو دل بعشق رسید
بمس بگوی چوزر شو که کیمیا آمد
مرا در اول عشق تو گفت ای درویش
سرت برفت چو پایت بدست ما آمد
بکوی عشق تو جان داد سیف فرغانی
حسین بهر شهادت بکربلا آمد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و وابستگی عمیق به معشوق است. شاعر بیان میکند که کسی که به عشق دچار شده، هرگز از محبوبش روی نخواهد گرداند، حتی در زمان بلا و سختی. او به درخشش عشق اشاره میکند که میتواند چهره دوست را در همۀ لحظات روشن کند. شاعر از معشوقش میخواهد که درِ بخشش و انصاف را به روی گدایان عشق باز کند و اشاره میکند که در چمن او هرچند گلها و زیباییها هستند، ولی بنده عشق، همچنان دلتنگ است. همچنین، با تأکید بر لزوم forgiveness، میگوید که بهتر است عشق ورزید تا به گناهان دیگران توجه نکرد. در نهایت، شاعر به جانفشانی و فداکاری در راه عشق و همچنین به شخصیتهای تاریخی چون حسین در واقعه عاشورا اشاره میکند و از عشق به عنوان نیرویی قدرتمند یاد میکند که همۀ وجود انسان را تحت تأثیر قرار میدهد.
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر عشق دچار اندوه و درد شده، هرگز از دوستش روی برنگرداند حتی اگر مشکلات و سختیها برایش به وجود بیاید.
هوش مصنوعی: با نور عشق میتوان همیشه چهره محبوب را دید، زیرا حقیقت در جایی نمایان میشود که پیامبر بزرگ، مصطفی (ص) ظهور کرد.
هوش مصنوعی: آیا میتوانی از سخاوت و بزرگواریات دری به روی من بگشایی؟ زیرا با وجود اینکه من گدا هستم، در حضور کسی مثل تو که بسیار بخشنده است، خود را قبول نمیکنم.
هوش مصنوعی: به سوی تو، بندهای از جان دیگری به تو وصل شد و بندهای دیگر از جان دیگری به سوی تو برآمد.
هوش مصنوعی: هر چند در چمن تو گل وجود دارد و بنده به هیچ چیز نرسیده است، اما چرا از آن باغ گیاهی به من نرسیده است؟
هوش مصنوعی: به جای اینکه گناه دیگران را فقط به خاطر زیاد بودنش محاسبه کنی، بهتر است که ببخشی. اگر از من هم اشتباهی سر زد، عفو و بخشش از تو شایستهتر است.
هوش مصنوعی: دل من هرگز از بدیهای تو رنجیده نخواهد شد، زیرا جانم به خاطر لطف تو باقیمانده است.
هوش مصنوعی: عشق تو، ای دوست، برای من مانند دانهای است که در آسیا قرار گرفته و در حال آسیاب شدن است.
هوش مصنوعی: اگر از من ناراحتی و کدورتی داری، این باید به خاطر وجود خاکی باشد که در آب ناپاکی وجود دارد.
هوش مصنوعی: وقتی بادی خاک کوی تو را آورد، به خودم گفتم که سریع برو و از چشمم خبر بده که توتیا (که به معنای عشق یا یار است) آمده است.
هوش مصنوعی: به عشق و محبت نزدیک شو و مانند جان و دل زندگی کن. وقتی به عشق واقعی رسیدی، به دیگران بگو که خود را در این حس عمیق غوطهور کن، زیرا در این لحظه، دنیایی تازه و ارزشمند به تو روی آورده است.
هوش مصنوعی: در ابتدای عشق تو، به من گفتند ای درویش، که تو چنان مجذوب شدهای که عقل و هوش خود را از دست دادهای، زیرا وقتی پای تو به دستان ما رسید، دیگر هیچ چیز از تو باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: سیف فرغانی، جان خود را در راه عشق تو فدای کرد و برای شهادت به کربلا آمد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شبی خیال تو در خون چشم ما آمد
چه آشناست که در خون آشنا آمد
خیال روی تو نقشی بر آب زد، پُر آب
ز نقش روی تو آبی به چشم ما آمد
صبا به کوی تو میرفت و جان من همراه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.