نیر تبریزی » لآلی منظومه » بخش ۱۶ - ایضا
برادر بیتو در چشمم جهان تنگست مینالم
فلک را بیسبب با من سر جنگست مینالم
به صید آشیان گم کرده مرغ بیپر و بالی
ز هرسو دامن قومی پر از سنگست مینالم
نه زنجیر جفا بر گردنم تنک است از آن گویم
[...]
نیر تبریزی » لآلی منظومه » بخش ۱۸ - ایضاً
نادم نئی ز دور خود ای آسمان هنوز
دشمن بگریه آمد و تو سرگران هنوز
شرمت نشد فرات که لب تشنه جان حسین
بسپرد در کنار تو و تو روان هنوز
غلطان بخون برادر با جان برابرم
[...]
نیر تبریزی » لآلی منظومه » بخش ۱۹ - ایضا
آغشته بخون پیکر شاه مدنی بین
درۀ نجفی رنگ عقیق یمنی بین
چون پردۀ بادام کفن در تن اکبر
گلگون کفنی بنگر و گل پیرهنی بین
هر گوشه کمین کرده بوی سخت کمانی
[...]
نیر تبریزی » لآلی منظومه » بخش ۲۲ - ایضا
چون کاروان دشت بلا ره به شام کرد
صبح امید اهل حرم رو به شام کرد
قوم یهود از پی تأئید کیش خویش
؟؟ را به ستن دست اهتمام کرد
چرخ دنی نگر که به کام سگان دون
[...]
نیر تبریزی » لآلی منظومه » بخش ۵۱ - ایضاً در مدح حضرت اسد الله الغالب امیرالمؤمنین
از هوش جانگداز شد آب استخوان من
آن ققنسم کز آتش خود سوخت جان من
چون کرم قزکه دام وی آمد رضاب خویش
سحر نیان من شده عقد اللسان من
خم گشت پشت مردیم از کنجکاو دهر
[...]
نیر تبریزی » لآلی منظومه » بخش ۵۳ - در ستایش ایوان مبارک حضرت ابی عبدالله
تعالی الله از اینکاخ فلک فرساد بیناش
که سر بر اوج او ادنی زند قوسین ایوانش
سلیمان گوبیا صرح ممرد بین که از هر سو
بجای دیو و دد صف بسته فوج حور و غلمانش
عیان از شمسئه کاخ منور نور لاهوتش
[...]
نیر تبریزی » لآلی منظومه » بخش ۵۶ - ایضا
زخاک اگر همه بعد از تو حور عین خیزد
سلاله چو تو مشکل زماء وطین خیزد
مه ار زچرخ بیارد بصد قران بالله
گر از زمین چو توئی ماه بیقرین خیزد
بر آن فرشته جان آفرین که نقش توبست
[...]
نیر تبریزی » لآلی منظومه » بخش ۵۷ - ایضا فی المدیحه
چه سرودیست که اینمرغ خوش الحان آورد
مژده باد بهاری بگلستان آورد
گو بمرغان زطرب نغمه داود کشید
بچمن باد صبا تخت سلیمان آورد
دلبرم با لب پرخنده ببالین آمد
[...]
نیر تبریزی » لآلی منظومه » بخش ۵۸ - وله ایضا رحمه الله
همتی کز پا نشستم یا علی
مانده ام بر گیر دستم یا علی
تا بدیدار تو چشمم باز شد
از جهان دل بر تو بستم یا علی
مردم ار مست می خمخانه اند
[...]
نیر تبریزی » لآلی منظومه » بخش ۵۹ - وله ایضا رحمه الله
شه کبریا منشا توئی که امیر عز مجلّلی
به تو زیبد عرش جلال حق که به تاج قدس مکلّلی
چو نخواست حق ز کمال خود نظری به سوی مثال خود
بگرفت پیش جمال خود ز هویت تو سینجلی
لمعات نخله موسوی نفخات خلقت عیسوی
[...]
نیر تبریزی » لآلی منظومه » بخش ۶۰ - مرحوم آخوند ملا محمد حجه اسلام پدر نیر طاب ثراهما
کرد خور عشق دوست از افق دل ظهور
ساحت جانرا گرفت پرتو الله نور
یوسف گل پیرهن آمده سوی وطن
گوشه بیت الحزن گشته سرای سرور
مطرب شیرین مقال برد ز دلها ملال
[...]
نیر تبریزی » لآلی منظومه » بخش ۶۱ - مدیحه من کلام آقامیرزا اسماعیل حجه الاسلام برادر نیرطاب ثراهما
ایمظهر صفات خداوند بیمثال
ایذات پاکت آئینه ذوالجلال
عکس است از جمال تو در جام آفتاب
وز عکس عکس بسته بمه در گه قبال
از فیض ایندو کوکب تابان بچاست جهان
[...]
نیر تبریزی » سایر اشعار » شمارهٔ ۸۶
هر زمانم که رسد جان به لب از تنگی دل
چون کنم باد دهانت همه از یاد رود
نیر تبریزی » سایر اشعار » شمارهٔ ۸۷
خراب بادهام وز چشم ساقی چشم آن دارم
که از دوری سبکروحم به یک رطل گران دارد
جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۱۰ - در منقبت شیر خدا و مرثیه سیدالشهدا علیهما السلام
ارواح و ابدانش فدا آن ممکن واجب سلب
کز هر سر مویش بپا صدرایت از اسرار رب
صافی دلش مرآت حق گفتش همه آیات حق
در هرصفت چون ذات حق فردیست نغز و منتخب
نار صنم نور صمد ساز صفا سوز حسد
[...]
جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۱۱ - درمنقبت شیر خدا و مرثیه خامس آل عبا
چو حق را درمشیت اقتضای جود سرمد شد
زایجاد یدالله خلقت فیض موبد شد
علی کز فطرت حق جو زده زآیات الاهو
شب معراج نور او سراج راه احمد شد
امیر خایف و آمن خدیو موجد و کاین
[...]
جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۱۲ - در نعت خاتم انیبا و رثاء بر قاسم بن حسن مجتبی (ع)
چو از نهان بعیان زد علم رسول مصدق
زخاک جانب افلاک شد خروش انا الحق
مهی زبرج تجرد نهاد رخ به تعین
که ارتباط پذیرفت ازو مقید و مطلق
خوری زمشرق بطحا طلوع کرد که آمد
[...]
جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۱۳ - رثاء برخامس آل عبا علیه التحیه والثناء
بجای پست از آن بدخیام اطهر او
که ننگرند عیالش بریدن سر او
زجای پست چه حاصل که چون بخاک افتاد
بلند شد ز بر نی سر مطهر او
چو بود حنجر او بوسه گاه ختم رسل
[...]
جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۱۴ - در رثاء بر اهل بیت اطهر سلام الله علیهم
ای فلک تو با نیکان دایم ازچه ای بدخواه
عترت نبی و آنگه مجلس عبیدالله
مجلسی که اطرافش بسته ره ز نامحرم
اهل بیت پیغمبر چون در او گشاید راه
کودکان بی یاور مادران بی فرزند
[...]
جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۱۵ - در خطاب بحلقه زن باب ماتم هلال محرم
باز ای مه محرم پر شور سرزدی
و اندر دلم شراره زعاشور برزدی
سختا که روی تو مگر ازسنگ کرده اند
کاینک دوباره حلقه ماتم بدرزدی
بازآمدی و بردل مجروح من چو پار
[...]