گنجور

 
نیر تبریزی

چون کاروان دشت بلا ره به شام کرد

صبح امید اهل حرم رو به شام کرد

قوم یهود از پی تأئید کیش خویش

؟؟ را به ستن دست اهتمام کرد

چرخ دنی نگر که به کام سگان دون

لب‌تشنه آهوان حرم را به دام کرد

خاصان سایه‌پرور سبط رسول را

خورشیدوار جلوه‌گر بزم عام کرد

آل زیاد را به سراپرده داد جای

سبط رسول را شرر اندر خیام کرد

گسترد بر یزید لعین بستر حریر

بالین سید حرم از خشت خام کرد

بیدار کرد فتنۀ خوابیده در جهان

تا خواب را به دیدهٔ زینب حرام کرد

نیر شرر به خرمن اهل جهان فکند

از آتشی که تعبیه اندر کلام کرد