گنجور

نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الاسد و الثور » بخش ۴

 

با همّت باز باش و با رای پلنگ

زیبا به گه شکار، پیروز به جنگ

نصرالله منشی
 

نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الاسد و الثور » بخش ۵

 

تو سایه‌ای، نشوی هرگز آسمان‌افروز

تو که گلی، نشوی هرگز افتاب اندای

نصرالله منشی
 

نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الاسد و الثور » بخش ۶

 

چو مرد بر هنر خویش ایمنی دارد

شود پذیره دشمن به جستن پیکار

نصرالله منشی
 

نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الاسد و الثور » بخش ۷

 

نسبت از خویش کنم چو گهر

نه چو خاکسترم کز آتش زاد

نصرالله منشی
 

نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الاسد و الثور » بخش ۸

 

باطلی گر حق کنم عالم مرا گردد مقر

ور حقی باطل کنم منکر نگردد کس مرا

نصرالله منشی
 

نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الاسد و الثور » بخش ۸

 

نقاش چیره‌دست است آن ناخدای ترس

عنقا ندیده صورت عنقا کندهمی

نصرالله منشی
 

نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الاسد و الثور » بخش ۸

 

از خطر خیزد خطر، زیرا که سود ده چهل

برنبندد گر بترسد از خطر بازارگان

نصرالله منشی
 

نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الاسد و الثور » بخش ۹

 

گر دسته گل نیاید از ما

هم هیزم دیگ را بشاییم

نصرالله منشی
 

نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الاسد و الثور » بخش ۱۰

 

من همچو خار و خاکم، تو آفتاب و ابر

گلها و لاله‌ها دهم ار تربیت کنی

نصرالله منشی
 

نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الاسد و الثور » بخش ۱۴

 

نکند باز عزم صلح ملخ

نکند شیر قصد زخم شگال

نصرالله منشی
 

نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الاسد و الثور » بخش ۱۸

 

چنان کس کش اندر طبایع اثر

ز گرمی و تری بود بیشتر

نصرالله منشی
 

نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الاسد و الثور » بخش ۱۸

 

چشمی که ترا دیده بود ای دلبر

پس چون نگرد به روی معشوق دگر؟

نصرالله منشی
 

نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الاسد و الثور » بخش ۲۲ - شیر و خرگوش

 

سحاب گویی یاقوت ریخت برمینا

نسیم گویی شنگرف بیخت برزنگار

بخار چشم هوا و بخور روی زمین

ز چشم دایه باغ است و روی بچه خار

نصرالله منشی
 

نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الاسد و الثور » بخش ۲۲ - شیر و خرگوش

 

[بیت در منبع ما نیست]

[بیت در منبع ما نیست]

نصرالله منشی
 

نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الاسد و الثور » بخش ۲۳

 

ذهن تو بیک فکرت ناگاه بداند

وهمی که نهان باشد در پرده اسرار

رای تو بیک نپرت دزدیده ببیند

ظنی که کمین دارد درخاطر غدار

نصرالله منشی
 

نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الاسد و الثور » بخش ۲۳

 

در کار خصم خفته نباشی بهیچ حال

زیرا چراغ دزد بود خواب پاسبان

نصرالله منشی
 

نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الاسد و الثور » بخش ۲۳

 

جایی که چو زن شود همی مرد

آنجا مرداست بوالفضایل

نصرالله منشی
 

نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الاسد و الثور » بخش ۲۵

 

مخالفان تو موارن بدند مار شدند

برآور از سر موران مار گشته دمار

مده زمان شان، زین بیش روزگار مبر

که اژدها شود ار روزگار یابد مار

نصرالله منشی
 

نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الاسد و الثور » بخش ۲۵

 

دست زمانه یاره شاهی نیفگند

دربازوی که آن نکشیده است بار تیغ

نصرالله منشی
 
 
۱
۱۲۴
۱۲۵
۱۲۶
۱۲۷
۱۲۸
۷۷۰