کلیله گفت: ایزد تعالی خیر و خیرت و صلاح و سلامت بدین عزیمت، هرچند من مخالف آنم، مقرون گرداناد.
دمنه برفت و بر شیر سلام گفت. از نزدیکان خود بپرسید که «این کیست؟» جواب دادند که فلان پسر فلان. گفت: آری پدرش را شناختم. پس او را بخواند و گفت: کجا میباشی؟ گفت: بر درگاه ملک مقیم شدهام و آن را قبله حاجت و مقصد امید ساخته و منتظر میباشم که کاری افتد و من آن را به رای و خرد کفایت کنم. چه بر درگاه ملوک مهمات حادث گردد که به زیردستان در کفایت آن حاجت باشد
کاندر این ملک چو طاووس به کار است مگس
و هیچ خدمتگار اگر چه فرومایه باشد از دفع مضرتی و جر منفعتی خالی نماند، و آن چوب خشک که به راه افنگندهاند آخر به کار آید، خلالی کنند تا گوش خارند، حیوانی که درو نفع و ضر و ازو خیر و شر باشد چگونه بی انتفاع شاید گذاشت؟ که
گر دسته گل نیاید از ما
هم هیزم دیگ را بشاییم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.