گنجور

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » مدایح » شمارهٔ ۱ - هوالعزیز

 

ای تو مسما و هر دو گیتی اسما

بادا اسما همه فدای مسما

نعت تو از ما تنزه است و تقدس

مدح تو از خود تبارک است و تعالی

ذره چه داند حدیث طلعت خورشید

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » مدایح » شمارهٔ ۲

 

روی مه آئینه جمال محمد

طلعت خورشید پایمال محمد

سایه ندارد که آفتاب فلک نیز

آمده در سایه ظلال محمد

خضر که خورد آب زندگی و بقا یافت

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » مدایح » شمارهٔ ۳

 

در ازل کاین جلوه در خاک و گل آدم نبود

مهر رخسار علی را از تجلی کم نبود

از لب لعلش دمی در طینت آدم دمید

گر نبود آندم، نشان از هستی آدم نبود

عاشقانرا با رخ و زلفش عجایب عالمی

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » مدایح » شمارهٔ ۹ - در مدح حضرت امیر مومنان

 

صبح چون خورشید خاور سرز مشرق بر کند

ساقی خورشید منظر باده در ساغر کند

آفتاب می کند از مشرق ساغر طلوع

جلوه گاه بزمرا چون عرصه خاور کند

ساقی سیمین بدن از در درآید سرگردان

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » مدایح » شمارهٔ ۱۰ - برای دوست مسافری سروده شده است

 

ای بسته رخت و عزم سفر کرده زین دیار

یک کاروان دل پی او گشته رهسپار

او همچون مهر کرده غروب و ستاره وار

ما را سپید در ره او چشم انتظار

گر نیست آفتاب فلک پوی از چه روی

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » مدایح » شمارهٔ ۱۱ - در مولود سید المرسلین خاتم پیغمبران

 

شامگان که شه خیل نجوم از خاور

کرد زی مملکت باختر آهنگ سفر

من آهنگ تفرج را از مشکوی خویش

اندک اندک بسوی دجله شدم راه سپر

دیدم از تاب خور افروخته چونان دجله

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » مدایح » شمارهٔ ۱۲ - در ستایش شاه دین امیر مومنان

 

قدح بیار که امروز نه خم دوار

زجوش باده عیش است چون قدح سرشار

بیار می که گنه را نکرده استغفار

رسید مژده غفران ز حضرت غفار

گرت بود ز حساب و شمار فردا بیم

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » مدایح » شمارهٔ ۱۳ - در تهنیت عید غدیر خم

 

روزگاری است که از جور خزان، فصل بهار

بار بر بست و بیکبار برفت از گلزار

سبزه از باغ بشد سوی عدم راه نورد

غنچه از راغ بشد سوی سفر راهسپار

گل ز گلزار بصد خون دل آمد بیرون

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » مدایح » شمارهٔ ۱۴ - در ولادت محمود حضرت احمد مختار و خلافت مسعود حیدر کرار

 

سخن مگو که نبینی ز هیچکس آزار

چرا که مهر خموشی است خاتم زینهار

یکی بگوی و دو بشنو که داده حضرت حق

دو گوش بهر شنو یکزبان پی گفتار

چو تیغ هر که سراسر زبان بود دائم

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » مدایح » شمارهٔ ۱۶ - عید مولود امیر مومنان

 

بگاه شام که از ریو جادوی ریمن

فتاد خاتم جم در بدست اهریمن

بگور غار فرو رفت تا جور بهرام

بکام مار در افتاد نامور بهمن

فرو نشست چو از تاب شعله آتش مهر

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 
 
sunny dark_mode